نتایح جستجو

  1. S O R M E

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    صفحه 340.......آیه 65 تا 72 سوره حج
  2. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم ..................... هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم
  3. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    در آسمان خبری از ستاره من نیست که هر چه بخت بلند است عمر کوتاه است
  4. S O R M E

    باشگاه مهندسان ایران هشت ساله شد!

    تولدت مبارک "باشگاه مهندسان ایران" عزیز:smile::gol:
  5. S O R M E

    سپاس:smile::gol:

    سپاس:smile::gol:
  6. S O R M E

    من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران...

    من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران مثل مروارید باش فریدون مشیری
  7. S O R M E

    درختان می گویند بهار پرندگان می گویند ، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان...

    درختان می گویند بهار پرندگان می گویند ، لانه سنگ ها می گویند صبر و خاک ها می گویند مصاحب و انسان ها می گویند «خوشبختی» امّا همه ی ما در یک چیز شبیهیم ، در طلب نور ! ما نه درختیم و نه خاک . پس خوشبختی را با علم به همه ی ضعف هامان در تشخیص ، باید در حریم خودمان جستجو کنیم ... حسین پناهی
  8. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    نگاه ميكنم اما به گريه مي آيم به قاب عكس تو اي نوبهار زيبايم هنوزعشق تو دراشك هاي من جاريست هنوز بوي تورامي دهد غزل هايم
  9. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    یک عمر پریشانی دلبسته به مویی است............... تنها سرمویی ز سرموی تو دورم
  10. S O R M E

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد...

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد … و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود و انگشتانم، به رنگین کمان و غم هایم، به گنجشکان و قلم، به شاخه ی زیتون و کاغذم، به فضا و جسم، به ابر! خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با...
  11. S O R M E

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد...

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد … و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود و انگشتانم، به رنگین کمان و غم هایم، به گنجشکان و قلم، به شاخه ی زیتون و کاغذم، به فضا و جسم، به ابر! خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با...
  12. S O R M E

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد...

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد … و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود و انگشتانم، به رنگین کمان و غم هایم، به گنجشکان و قلم، به شاخه ی زیتون و کاغذم، به فضا و جسم، به ابر! خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با...
  13. S O R M E

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد...

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد … و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود و انگشتانم، به رنگین کمان و غم هایم، به گنجشکان و قلم، به شاخه ی زیتون و کاغذم، به فضا و جسم، به ابر! خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با...
  14. S O R M E

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد...

    آنگاه که درباره ی تو می نویسم با پریشانی دل نگران دواتم هستم و باران گرمی که درونش فرو می بارد … و می بینم که مرکب به دریا بدل می شود و انگشتانم، به رنگین کمان و غم هایم، به گنجشکان و قلم، به شاخه ی زیتون و کاغذم، به فضا و جسم، به ابر! خویشتن را در غیابت از حضورت آزاد می کنم و بیهوده با...
  15. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    شانه‌هایم تاب زلفت را ندارد، پس مخواه............ تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند
  16. S O R M E

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست ...................دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
بالا