از در درآمـدي و مـــن از خود بــدر شــدم .......... گويي كز اين جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا كه خبر مي دهد زدوست .......... صــاحب خبر بيامدو من بي خبر شدم
چون شبنــــم اوفتـــاده بــدم پيش آفتاب.......... مهرم به جان رسيد و به عيوق برشدم
گفتـــم ببينمـــش مگـــرم درد اشتيـــاق...