نتایح جستجو

  1. پیرجو

    این هم از طرف من به ترانه. [IMG]

    این هم از طرف من به ترانه. [IMG]
  2. پیرجو

    [IMG]

    [IMG]
  3. پیرجو

    [IMG]

    [IMG]
  4. پیرجو

    [IMG]

    [IMG]
  5. پیرجو

    [IMG]

    [IMG]
  6. پیرجو

    عیدت مبارک کوچولو.

    عیدت مبارک کوچولو.
  7. پیرجو

    منظورت همون قضیه پیشنهاد مدیریت هستش دیگه؟

    منظورت همون قضیه پیشنهاد مدیریت هستش دیگه؟
  8. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    هیلیش خسیس هیلیش خسیس هیلیشی خسیسی که دندان درد داشت به حج رفت. در طواف دستارش بربودند. گفت: خدايا يكبار كه به خانة تو آمدم فرمودي كه دستارم بربودند، اگر يكبار ديگر مرا اينجا بيني بفرماي تا دندانهايم بشكنند.
  9. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    bmd و مسجد bmd و مسجد هیلیش در مسجد بنك ميپخت. خادم مسجد که bmd بود، بدو رسيد. با او در سفاهت آمد. هیلیش در او نگاه كرد. شل بود و كل و كور. نعر هاي بكشيد. گفت: اي مردك، خدا در حق تو چندان لطف نكرده است كه تو در حق خانة او چندين تعصب ميكني.
  10. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    پیرجویی به در خانه شادمهر رسيد. پاره ناني بخواست. شادمهر در خانه بود گفت: نيست. گفت: چوبي هيم هاي. گفت: نيست. گفت: پار هاي نمك. گفت: نيست. گفت: كوز هاي آب. گفت: نيست. گفت: اهل منزل کجایند؟ گفت: به تعزيت خويشاوندان رفته است. گفت: چنين كه من حال خانة شما ميبينم، ده خويشاوند ديگر مي بايد به تعزيت...
  11. پیرجو

    همه کشورها آرزو داشتن آخر و عابقت ایران رو دارند.

    همه کشورها آرزو داشتن آخر و عابقت ایران رو دارند.
  12. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    قلیه قلیه هیلیش از bmd پرسيد كه قليه را به قاف كنند يا ب ه غين؟ گفت: قليه نه به قاف كنند نه به غين، قليه به گوشت كنند.
  13. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    سرمد و سوادش سرمد و سوادش از سرمد پرسيدند كه امير المؤمنين علي شناسي؟ گفت: شناسم. گفتند: چندم خليفه بود؟ گفت: من خليفه ندانم. آنست كه حسين او را در دشت كربلا شهيد كرده است.
  14. پیرجو

    خدا آخر و عاقبت مردم اون کشور رو به خیر کنه.

    خدا آخر و عاقبت مردم اون کشور رو به خیر کنه.
  15. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    هیلیش رمال هیلیش رمال هیلیش رمال در راه به یکی از کاربران باشگاه برسيد. پرسيد كه درچه كاري؟ گفت: چيزي نميكارم كه به كار آيد. گفت: پدرت نيز چنين بود هرگز چيزي نكاشت كه به كار آيد.
  16. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    گویند کاربری از باشگاه زني بخواست. بعد از سه ماه پسري بياورد. از پدرش پرسيدند اين پسر را چه نام نهيم؟ گفت: چون نه ماه را به سه ماه آمده است او را چاپار ايلچي نام بايد كرد.
  17. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    آتوسا و ادعای پیغمبریش آتوسا و ادعای پیغمبریش آتوسایی پيش پیرجویی دعوي پيغمبري ميكرد. پیرجو از او پرسيد كه محمد پيغمبر بود؟ گفت: آري. گفت چون او فرموده است كه « لا نبي بعدي » پس دعوی تو باطل باشد. گفت او فرمود كه لا نبي بعدي، « لا نبية بعدي » نفرموده است.
  18. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    آتوسایی از کوچه ای در شب بگذشت، که ناگه سگی بر وی حمله کرد و او را بچسبید، چو هر چه تقلا کرد از دستش رها نیافت به ستایشش بپرداخت.
  19. پیرجو

    ایشالا شما رئیس جمهور یه کشور بخت برگشته بشی و بهشون آب هویج 98% بدی.

    ایشالا شما رئیس جمهور یه کشور بخت برگشته بشی و بهشون آب هویج 98% بدی.
  20. پیرجو

    اندر حکایات باشگاه مهندسان

    آتوسا و چشم درد آتوسا و چشم درد آتوسا با پژمان گفت كه مرا چشم درد مي كند تدبير چه باشد؟ گفت: مرا پارسال دندان درد مي كرد که آن را بر كندم.
بالا