غزلی در نتوانستن
از دستهای گرم تو
کودکان توامان آغوش خویش
سخن ها می توانم گفت
غم نان اگر بگذارد
نغمه در نغمه افکنده
ای مسیح مادر ای خورشید!
از مهربانی دریغ چشمانت
با چنگ تمامی ناپذیر تو سرود ها می توانم کرد
غم نان اگر بگذارد
رنگ ها در رنگ ها دویده
از رنگین کمان بهاری تو
که سراپرده در این باغ...