نتایح جستجو

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

[IMG]

عليك سلام گلبرگ....صبح شما هم به خير و شادي باشد انشا الله....شما خوبيد؟

داب اتاقم کدر شده بود و من زمزمه خون را در رگهایم می شنیدم زندگی ام در تاریکی ژرفی می گذشت این تاریکی طرح وجودم را روشن می کرد

چو ريزم اشك از دل، آه درد آلود مي‌خيزد بلي، چون آب بر آتش بريزد، دود مي‌خيزد

در خور مستي ما، رطل و خم و ساغر نيست ما از آن باده كشانيم ، كه دريا زده‌ايم

در گفتن عيب دگران، بسته زبان باش از خوبي خود، عيب نماي دگران باش

در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانگی

گر به قسمت قانعی بیش و کم دنیا یکیست تشنه چون یک جرعه خواهد کوزه و دریا یکیست

تا بگذرى به خیر از این رهگذر سنا با رهروان کوى دم از خیر و شر مزن اینجا نواى بلبل و بانگ زغن یکى است اى عندلیب نغمه از این بیشتر مزن

گریه کن ای دل که دوست از بر ما می رود وای که از باغ عشق عطر وفا می رود زانکه دل تنگ ما جای دو شادی نبود تا ز در آمد سهیل و سها میرود گر چه ز چشمم رود همراه اشک وداع مهرعزیزان کجا از دل ما می رود خانه ی دلتنگ ما تشنه ی آوای اوست آه که از این سرا نغمه سرا می رود باغ دل ما از او لطف و صفا می...

تا سر نکنم در سرت ای مایهٔ ناز کوته نکنم ز دامنت دست نیاز هرچند که راهم به تو دورست و دراز در راه بمیرم و نگردم ز تو باز

ای راهروان را گذر از کوی تو نه ما بیخبر از عشق و خبر سوی تو نه هر تشنه که از دست تو بستاند آب از دست تو سیر گردد از روی تو نه

ماها همه شیرینی و لطف و نمکی نه ماه زمین که آفتاب فلکی تو آدمیی و دیگران آدمیند؟ نی‌نی تو که خط سبز داری ملکی

ای مایهٔ درمان نفسی ننشینی تا صورت حال دردمندان بینی گر من به تو فرهاد صفت شیفته‌ام عیبم مکن ای جان که تو بس شیرینی

در مهر بی نظیری در دلبری به نامی چشم نو را بنازم کز هر نظر تمامی در جامه یی پرندین چون شمع در حبابی یا چون شراب گلرنگ لغزان میان جامی دلهای عاشقانست در دام گیسوانت صد افرین چه صیدی صد مرحبا چه دامی

چه اندوهگینند زنهای بنشسته هر عصر در کوچه بر صفه خانه هاشان چهغمگین و خاموشوارند در این فرط نومیدی محض سر مویی امید در سینه دارند که شاید نه باید بر او بازگردد همه حاطراتش که زایل شده شاید از او در آن دود و آتش در آن بیکران دشت تشویش دشت مشوش چه اندوهگینند و خاموش چشم انتظارند زنانی که...