نتایح جستجو

  1. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یا رب ز کمال لطف خاصم گردان واقف بحقایق خواصم گردان از عقل جفا کار دل افگار شدم دیوانهٔ خود کن و خلاصم گردان
  2. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    یارب، تو مرا مژده‌ی وصلی برسان برهانم از این نوع و به اصلی برسان تا چند از این فصل مکرر دیدن بیرون ز چهار فصل، فصلی برسان!
  3. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
  4. الناز تبریز

    سلام ممنون حال شما؟؟ ممنون از محبتتون گاهی فرصت نمیشه به تایپیک ها سربزنم اما ذکر صلوات هیچ وقت...

    سلام ممنون حال شما؟؟ ممنون از محبتتون گاهی فرصت نمیشه به تایپیک ها سربزنم اما ذکر صلوات هیچ وقت یادم نمیره خیلی خیلی ممنون که حواستون هست.. التماس دعا
  5. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا از یاد برد آخر، ولی من بجز او، عالمی را بردم از یاد!
  6. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    ز دریچه های چشمم نظری به ماه داری چه بلندبختی ای دل که به دوست راه داری
  7. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تا ابد مست بیفتد چو من از ساغرعشق می پرستی که بود بیخبر از جام الست
  8. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    نتوان گفت كه اين قافله وا‌می ماند خسته و خُفته از اين خيل جدا می ماند
  9. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    چقدر دلنشین و زیبا:gol::gol: یا رب این بوی که امروز به ما می‌آید زسراپرده اسرار خدا می‌آید بوستان را کرمش خلعت نو می‌پوشد خستگان را ز دواخانه دوا می‌آید
  10. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دوباره آمده ام تا به من بها بدهی مرا مریض کنی و مرا شفا بدهی گره به کار من افتاده ای کلید بهشت خدا کند که به من فرصت دعا بدهی
  11. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تب و تاب ِ غم ِ عشق ات ، دل ِ دریا طلبد هر تــُنـُـک حوصله را طاقت ِ این توفان نیست سایه صد عمر در این قصه به سر رفت و هنوز ماجرای من و معشوق مرا پایان نیست
  12. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به اقبال جهان ای صاحب‌دولت مبند کاین جهان در اختیار عقل دوراندیش نیست
  13. الناز تبریز

    بازم ممنونم ... و اینکه بازم شرمندم

    بازم ممنونم ... و اینکه بازم شرمندم
  14. الناز تبریز

    کوچه های تنهایی

    جا مانده ایم حوصله شرح قصه نیست...
  15. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    تا که انگور شود "مِی" ، دو سه سالی بکشد تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده عشق
  16. الناز تبریز

    مشاعرۀ سنّتی

    درد اگر هست برای دل هم می گوييم‌ در وجــود خودمان است دوای خودمان‌ ديگران هرچه كــه گفتند بگويند، بيا خودمان شعر بخوانيم برای خودمان
بالا