نتایح جستجو

لذت مشاعره ب همینشه:)

دلم را آهنی کردم مبادا عاشقت گردد ندانستم تو ای ظالم دلی آهن ربا داری

لحظه های کاغذی را، روز و شب تکرار کردن خاطرات بایگانــــی، زندگـــــی هــــای اداری آفتاب زرد و غمگین ، پله هــــای رو بــه پایین سقفهای سرد و سنگین ، آسمانهای اجاری

دمی با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت من آزادی نمیخواهم که با یوسف به زندانم

یارا چه کرده ایم که از ما بریده ای یا ما چه گفته ایم که از ما رمیده ای

و چه سنگین ذرات غربت را می بویم... گرچه با همه هستم٬ اما هیچکس با من نیست! هیچکس همرنگ من نیست! و تنها شعر هایم با منند از جنس من و برای من

ميان ابرو و چشم تو فرق نتوان داد بلا و فتنه ندارند امتياز از هم

دیده در راهت نهم ، دردانه بارانت کنم چهره ی زیبا نما تا جان به قربانت کنم

یک چشم زدن غافل از آن ماه نباشم ترسم که نگاهی کند آگاه نباشم

جاده ی حیرت بسی پر پیچ بود. لطف ساقی بود و باقی هیچ بود.

من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد

دلی بستم به آن عهدی که بستی تو آخر هر دو را با هم شکستی

از سینه تنگم دل دیوانه گریزد دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد من از دل و دل از من دیوانه گریزان دیوانه ندیدم که زدیوانه گریزد

دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من؟

وقتی به یاد نام شما آب میخوریم انگار جای آب می ناب میخوریم مردم به نرخ روز میخورند نان ما نان به نرخ حضرت ارباب میخوریم

روی دیدار توام نیست وضو از چه کنم دیگر از جامه ی صدوصله رفو از چه کنم

ماه من تعجیل اگر دارد به رفتن، باک نیست آری او عمر است و دارد عمر در رفتن شتاب

مرا کدام جدا کرد بی گناه از تو سیاه بختی من یا که اشتباه از تو؟

درست اول این نوبهار عاشق شد دلم میان همین گیر و دار عاشق شد

سروصدای بقیه وقتی غرق درسی و فردا امتحان داری:(