نتایح جستجو

  1. ک

    شعر نو

    مي‌خواهم آب شوم در گستره افق آن‌جا که دريا به آخر مي‌رسد و آسمان آغاز مي‌شود مي‌خواهم با هر‌آن‌چه مرا در برگرفته، يکي شوم! حس مي‌کنم و مي‌دانم دست مي‌سايم و مي‌ترسم باور مي‌کنم و اميدوارم که هيچ‌چيز با آن به عناد برنخيزد مي‌خواهم آب شوم در گستره افق آن‌جا که دريا به آخر مي‌رسد و آسمان آغاز...
  2. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    لب خاموش لب خاموش امشب به قصه دل من گوش مي‌کني فردا مرا چو قصه فراموش مي‌کني! اين دُر هميشه در صدف روزگار نيست مي‌گويمت ولي تو کجا گوش مي‌کني دستم نمي‌رسد که در آغوش گيرمت اي ماه با که دست در آغوش مي‌کني؟ ه‍. الف. سايه :gol:
  3. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    در ازل پرتو حسنت ز تجلي دم زد عشق پيدا شد و آتش به همه عالم زد جلوه اي کرد رخت ديد ملک عشق نداشت عين آتش شد ازين غيرت و بر آدم زد "حافظ" :gol:
  4. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    وه! چه بي‌رنگ و نشان که منم! کي ببينم مرا چنان که منم؟ گفتي: اسرار در ميان آور کو ميان اندر اين ميان که منم؟ "ديوان شمس" :gol:
  5. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    مزن بر دل ز نوک غمزه تيرم که پيش چشم بيمارت بمي‌رم قدح پر کن که من در دولت عشق جوان‌بخت جهانم گر چه پيرم! "حافظ" :gol:
  6. ک

    *****islamic wallpaper*****

    ابتکار بجايي بود. از اماکن مذهبي و اسلامي بايد حتما باشه يا هرچي که به "اديان" و غيراماکن هم باشه، مي‌تونيم بياريم؟ :gol:
  7. ک

    مرزفضایل ورذایل اخلاقی

    اميدوارم در باز هم در ادامه داشته باشد. :gol:
  8. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    زان يا دلنوازم شکري است با شکايت گر نکته‌دان عشقي بشنو تو اين حکايت بي مزد بود و منت هر خدمتي که کردم يا رب مباد کس را مخدوم بي‌عنايت :gol:
  9. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ما ز بالاييم و بالا مي‌رويم ما ز درياييم و دريا مي‌رويم ما از آن‌جاييم و از اين‌جا نيستيم ما ز بي‌جاييم و بي‌جا مي‌رويم کشتي نوحيم در طوفان روح لاجرم بي‌دست و بي‌پا مي‌رويم خوانده‌ي انا اليه راجعون تا بداني که کجاها مي‌رويم...
  10. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    مي گفت که تو در چنگ مني من ساختمت، چونت نزنم؟ من چنگ توام، بر هر رگ من تو زخمه زني، من تن تننم حاصل تو ز من دل بر نکني دل نيست مرا! من خود چه کنم؟! :gol:
  11. ک

    شعر نو

    هرکجا هستم، باشم! آسمان مال من است؛ پنجره، فکر، هوا، عشق، زمين مال من است! "سهراب"
  12. ک

    بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

    با شما موافقم، در آثاري مثل هملت، بي‌نوايان، دن‌کيشوت، جنايت و مکافات و... من نيز تجربه‌کرده‌ام. تأثير و لذت فيلم با تمام قوت و افسون‌گري ديداري و شنيداري‌اش، به پاي کتابش نمي‌رسد. به بحث ما شايد مربوط نشود، اما طرح اين پرسش بسيار سودمند است:‌ چرا؟
  13. ک

    بهترين کتابي‌ که به تازگي خوانده‌ايد؟

    به گمانم از اين کتاب، فيلم بلندي هم ساخته شده باشه.
  14. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    ندانمت به حقيقت که در جهان به که ماني جهان و هرچه در او هست،‌ صورتند و تو جاني :gol:
  15. ک

    کتابخانه‌ي تالار ادبيات

    زحمت زيادي متحمل شده‌اي... سپا‌س‌گزارم! :gol:
  16. ک

    شعر نو

    داستاني نه تازه داستاني نه تازه شامگاهان که رؤيت دريا نقش در نقش مي‌نهفت کبود داستاني نه تازه کرد به کار رشته‌اي بست و رشته‌اي بگشود رشته‌هاي دگر بر آب ببرد. اندر آن جايگه که فندق پير سايه در سايه بر زمين گسترد چون بماند آب جوي از رفتار شاخه‌اي خشک و برگي زرد...
  17. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    بنماي رخ که باغ و گلستانم آرزوست بگشاي لب که قند فراوانم آرزوست اي آفتاب حسن برون آ دمي ز ابر کان چهره مشعشع تابانم آرزوست ... والله که شهر بي تو مرا حبس مي‌شود آوارگي و کوه و بيابانم آرزوست زين همرهان سست عناصر دلم گرفت شير خدا و رستم دستانم آرزوست جانم ملول گشت ز فرعون و ظلم او آن نور...
  18. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    دوش، دور از رويت اي جان! جانم از غم تاب داشت ابر چشمم بر رخ از سوداي دل سيلاب داشت :gol:
  19. ک

    مشاعرۀ سنّتی

    تنگ غروب تنگ غروب ياري کن اي نفَس که درين گوشه قفس بانگي برآورم زدلِ خسته يک نفَس تنگِ غروب و هولِ بيابان و راهِ دور نه پرتوِ ستاره و نه ناله جرس ه‍. الف. سايه :gol:
  20. ک

    اصطلاحات خودماني

    از توجه‌ات سپاس‌گزارم حسين جان! اگر به جنبه‌ي ادبي‌اش نگاه کنيم، نه! مطالعه اين لغات نوعي تلاش ادبي است، مثل مطالعه لغات عاميانه که در آثار "ادبي" بزرگ علوي يا جلال آل آحمد و... زياد به چشم مي‌خورد. اين هم نوعي زبان است و به يک داستان‌نويس يا فيلم‌نامه‌نويس کمک زيادي مي‌کند. اما اگر به جنبه...
بالا