نتایح جستجو

  1. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید...
  2. *زهره*

    میسی چشمات قشنگ میبینه کجا بودی تا حالا؟ چرا نمیومدی؟ حالت بهتره؟

    میسی چشمات قشنگ میبینه کجا بودی تا حالا؟ چرا نمیومدی؟ حالت بهتره؟
  3. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  4. *زهره*

    ممنوم از لطفت که بهم خبر دادی

    ممنوم از لطفت که بهم خبر دادی
  5. *زهره*

    سهلام عسیسم خوبی؟

    سهلام عسیسم خوبی؟
  6. *زهره*

    تسلیت به سایه عزیز برای از دست دادن پدرشون

    تسلیت میگم سایه جان. انشالله که خودت و بچه هات همیشه سالم و تندرست باشین
  7. *زهره*

    fiction and short story

    LOVE IN A COTTAGE by: Francis A. Durivage LOVE IN A COTTAGE by: Francis A. Durivage Now, Misther Belmont," he exclaimed, in a strong Hibernian accent, "are ye ready to go to work? By the powers! if I don't see ye sailed to-morrow on the shopboard, I'll discharge ye without a...
  8. *زهره*

    fiction and short story

    LOVE IN A COTTAGE by: Francis A. Durivage (1814-1881) LOVE IN A COTTAGE by: Francis A. Durivage (1814-1881) "Tell me, Charley, who is that fascinating creature in blue that waltzes so divinely?" asked young Frank Belmont of his friend Charles Hastings, as they stood "playing wallflower"...
  9. *زهره*

    دیگه ندارم دی: همه رو دادم به دوستام

    دیگه ندارم دی: همه رو دادم به دوستام
  10. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  11. *زهره*

    وای مرسی من عاشق کارت پستالم تا جایی هم که بتونم واسه دوستام خودم کارت درست میکنم..همیشه هم...

    وای مرسی من عاشق کارت پستالم تا جایی هم که بتونم واسه دوستام خودم کارت درست میکنم..همیشه هم چیزای تک و خوشگلی از آب در میان
  12. *زهره*

    مرسی با وچود شما من عالیم

    مرسی با وچود شما من عالیم
  13. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    مرد جوانی پدر پیرش مریض شد. چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را در گوشه جاده ای رها کرد و از آنجا دور شد. پیرمرد ساعت ها کنار جاده افتاده بود و به زحمت نفس های آخرش را می کشید. رهگذران از ترس واگیرداشتن بیماری و فرار از دردسر روی خود را به سمت دیگری می چرخاندند و بی اعتنا به پیرمرد ...
  14. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  15. *زهره*

    چطوری عزیزم؟خوبی؟ خوش میگذره؟

    چطوری عزیزم؟خوبی؟ خوش میگذره؟
  16. *زهره*

    مبارک باشه عزیزم واقعا زحمت میکشی

    مبارک باشه عزیزم واقعا زحمت میکشی
  17. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
  18. *زهره*

    داستان هاي كوتاه

    جانی کوچولو با پدر و مادر و خواهرش سالی برای دیدن پدربزرگ و مادربزرگ رفته بودن به مزرعه. مادربزرگ یه تیرکمون به جانی داد تا باهاش بازی کنه. موقع بازی جانی به اشتباه یه تیر به سمت اردک خونگی مادربزرگش پرت کرد که به سرش خورد و اونو کشت جانی وحشت زده شد... لاشه رو برداشت و برد پشت هیزمها قایم...
  19. *زهره*

    [IMG]

    [IMG]
بالا