Life Is Beautifull (?!!!) 1997
روبرتو و پسرش رو به عنوان اسیر بردن به یه پایگاه نظامی
از یه نفر که المانی بلده درخواست میکنن که حرفای فرمانده رو واسه بقیه ترجمه کنه
تو این قسمت روبرتو داوطلب میشه و واسه اینکه پسر کوچیکش متوجه حرفای وحشتناک فرمانده نازی نشه
اونا رو اینجوری ترجمه میکنه...