نتایح جستجو

شاید نمیدونم

قورباغه و شتر مرغ با مزه بودند ممنون

به غروب می اندیشم وقتی تو نباشی و به مرگ وقتی من نیستم. حالا سالهاست که جای عشق خالیست و من روبروی پنجره ام و قدمهای عابران خسته را می شمارم و باز می دانم که صدای پای تو را نخواهم شنید. و هرم نفست را وقتی که می بوسید یم حس نخواهم کرد. و باز می دانم تنها پژواک صدای تو در ذهنم یاد گاری از سالها...

واییییییییییییییییییییییییییییییییییی نسترن جون تولدت مبارک عزیزکم در آرزوهایه امشبت مار ا هم جا بده تولد تولد تولدت مبارک مبارک مبارک تولدت مبارک

سلام وحید جان چه خبر کم پیدایی ازفاطی خبر داری؟

سلام بچه ها من دنبال کتاب قیزیک هالیدی جلد سوم ترجمه گلستانیان و ویرایش 6 میگردم تاکید میکنم ویرایش 6 چندتا سواله میخواهم ازش برام در بیارید خواهشا کمکم کنید

میدونم ندارم ان ها باور نمیکنند من ادمش نیستم

اما کسی قسمت اخر را باور نمیکنه

یادتان باشد اگر خاطرتان تنها شد طلب عشق ز هر بی سرو پایی نکنید

.دمت گرم

آرزویم این است نتزاود اشک در چشم تو مگر از شوق زیاد نرود لبخند از عمق نگاهت وبه اندازه ی هر روز تو عاشق باشی عاشق انکه تو را میخواهد وبه لبخند تو از خویش رها میگردد و تورادوست بدارد به همان اندازه که دلت میخواهد

نه دغوا چیه؟

کمی دیگر...................

بدو بیا ببین دوباره شخصیت شناسی کردم

چراغمو ببین درست شد نه بابا تو چی فکر کردیا

وای اینا چی بودند انسان؟ واقعا وحشتناکه؟

اره دیدم خیلی جالب بود 2جلسه است دارند در موردش صحبت میکنند

کلا کلمه رها حس قشنگی بهم منتقل میکنه

به نظرم باید ترس داشته باشه از 1بعد وارد 1بعد دیگه شدن ندونتستن بعدش ابهام شک همه اش باعث 1حس میشه

حرف شما متین ولی این حس حسی شبیهه قطع تعلق از این دنیاست حس نتونستن کاری کردن قبول دارم مرگ نیست