سلام. خوش آمدید!
بچه ها مقاله های ما برایِ این سری از مجله آماده شده. اگر مقاله ی آماده دارید بفرستید برایِ من و رضا! اگر شد که تویِ شماره یک مجله و در غیر این صورت می مونه برایِ شماره دوم مجله!
دُروود؛
دیشب با مامانو داداشی تصمیم گرفتیم یه سر بریم خونه عامو بعد هم بریم ددری. همین که وارد خونه شدیم بویِ تافت میومد. گفتم:
-اَه اَه! عروسیه مگه؟! چه خبره؟!
مامان هم گفت:
-امشی زدین؟!...
عامو تویِ آشپزخونه بود و داشت غذا درست می کرد. اونم اومد پیشمون و درمورد کار با هم صحبت می کردیم. زن...
سیگار نمی کشم
نه اینکه نکشیده ام
آخرین بار که روبه رویم چشم هایش را بست
آخرین نخ را کشیدم
بعد ترک کردم
او را
خاطراتش را
و سیگار را …
تمام آنچه را که آرامم می کرد!