نتایح جستجو

تسبيح و خرقه لذت مستی نبخشدت همت در اين عمل طلب از می فروش کن

تا کی از سيم و زرت کيسه تهی خواهد بود بنده من شو و برخور ز همه سيمتنان

دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دير مغان و شراب ناب کجا

تو خانقاه و خرابات در ميانه مبين خدا گواه که هر جا که هست با اويم

به سراغ من اگر مي آييد، پشت هيچستانم. پشت هيچستان جايي است. پشت هيچستان رگ هاي هوا، پر قاصدهايي است كه خبر مي آرند، از گل واشده دور ترين بوته خاك. روي شن ها هم، نقش هاي سم اسبان سواران ظريفي است كه صبح به سر تپه معراج شقايق...

كسي سراغ مرا از كسي نمي گيرد كه هستيم تنها در انعكاس صدايي ز دور مي آيد و در سياهي شبها رسوب خواهد كرد

دل به رغبت می‌سپارد جان به چشم مست يار گر چه هشياران ندادند اختيار خود به کس

دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد بيچاره دل که هيچ نديد از گذار عمر

دل در جهان مبند و به مستی سال کن از فيض جام و قصه جمشيد کامگار

برخورد نوري به زمين فرود آمد: دو جا پا بر شن هاي بيابان ديدم. از كجا آمده بود؟ به كجا مي رفت؟ تنها دو جا پا ديده مي شد. شايد خطايي پا به زمين نهاده بود. ناگهان جا پاها براه افتادند...

ای که در زنجير زلفت جای چندين آشناست خوش فتاد آن خال مشکين بر رخ رنگين غريب

سلام به روی ماهت سردرد واسه چی؟زیاد فکر میکنی؟ بد نیستم ممنون.امتحانا که الان تمومه کجایی پس؟رفتی سفر خستگی در کنی؟:d

سلام سلام نگار خانوم.خوبی دوست گلم؟ممنون واسه گل

رضا به داده بده وز جبين گره بگشای که بر من و تو در اختيار نگشادست

ترسم اين قوم که بر دردکشان می‌خندند در سر کار خرابات کنند ايمان را

هنگام تنگدستی در عيش کوش و مستی کاين کيميای هستی قارون کند گدا را

الا يا ايها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

شيراز و آب رکنی و اين باد خوش نسيم عيبش مکن که خال رخ هفت کشور است

دل من در هوس روی تو ای مونس جان خاک راهيست که در دست نسيم افتادست

ياری اندر کس نمی‌بينيم ياران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد