سوم راهنمایی بودیم کلوپ بازی زیاد میرفیم سونی بازی میکردیم یه روز برگشتنی از مدرسه از سرویس پیاده شدیم رفتیم بازی و جاتون خالی زیاد طول کشید امدیم خونه بابام گفت کجا بودی یه سری چرندیات از قبیل خرابی سرویس و شلوغی خیابون تحویل دادیم خوب نگو بابام زنگ زده بود به خونه راننده سرویسه و اون پدر...