به حضور موکل خود می روند.
خان جان لبخندی زد و گفت:خیلی خوش آمدید،خب بهتر نیست برویم داخل سالن؟
فرامرز روی صندلی نشست و گفت:بهتره همین جا بنشینیم مادر،لطفا شما هم بنشینید.
خان جان روی صندلی نشست و گفت:انگار اتفاقی افتاده؟چرا انقدر مشوش هستید؟
فرامرز گفت:اتفاق خیلی وقت است که افتاده و شما ما را از...