نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ديروز بياد تو و آن عشق دل انگيز بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم در آينه بر صورت خود خيره شدم باز بند از سر گيسويم آهسته گشودم
  2. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    چه می‌کنی باد! عطرِ مووهاش را جای دیگری بپاش این خانه، خودش ویران است!
  3. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    پروانه گاهی فراموش می‌کند که زمانی کرم بوده است و کرم نمی‌داند که روزی به پروانه‌ای زیبا بدل خواهد شد... فراموشی و نادانی مشکل امروز ماست!
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیده ام خیره به ره ماند و نداد نامه ای تا دل من شاد کند
  5. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    دیوانگی یعنی ادامه دادن همان رفتار و مسیر همیشگی و انتظار نتیجه متفاوت داشتن!
  6. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    زمستان خدا را می توان عمری تحمل کرد ولی سرمای انسان ها مرا از پای می اندازد
  7. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  8. رجایی اشکان

    سلام و تشکر دوست عزیز:gol:

    سلام و تشکر دوست عزیز:gol:
  9. رجایی اشکان

    تعویض دو نوزاد در بیمارستان بهمن تهران

    میشه بگید ببینیم کی فهمیده که عوض شدن و جه جوری؟:surprised:
  10. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    دل آدمی که گرفته باشد با صدای دستفروش دوره‌گرد هم گریه می‌کند !! چه رسد به مرور خاطرات …
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    درد تاریکی ست درد خواستن رفتن و بیهوده خود را کاستن سر نهادن بر سه دل سینه ها سینه آلودن به چرک کینه ها در نوازش ، نیش ماران یافتن زهر در لبخند یاران یافتن....
  12. رجایی اشکان

    *** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

    کاش زندگی از آخر به اول بود… پیر بدنیا می آمدیم… آنگاه در رخداد یک عشق جوان میشدیم سپس کودکی معصوم می شدیم و در نیمه شبی با نوازش های مادر آرام میمردیم…
  13. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    فرقی ندارد آشیانی هست یا نه … در چشم گنجشکی که جفتش مرده باشد
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    سبزه ها را که گره با عشق ورود تو زدیم این گره غیر تو با دست کسی باز نشد
  15. رجایی اشکان

    ممنون همشهری :redface:

    ممنون همشهری :redface:
  16. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    کسی دلسوز من نیست قلبم رنگ تنهایی به خودش گرفته ، دیگر کسی به سراغ من نمی آید ، تمام فضای قلبم را تنهایی پر کرده ، دیگر در قلبم جای کسی نیست هر چه اشک میریزم خالی نمیشوم ، هر چه خودم را به این در و آن در میزنم آرام نمیشوم ، کسی نیست تا شادم کند ، کسی نیست تا مرا از این زندان غم رها کند...
  17. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا... من بودم و تنهایی و یک راه بی انتها یک عالم گله و خدایی بی ادعا گم شده بودم میان دیروز و فردا تا تو را یافتم.. با تو خودم را یافتم
  18. رجایی اشکان

    http://www.www.www.iran-eng.ir/entry.php/4600-%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%B4-%DA%A9%D...

    http://www.www.www.iran-eng.ir/entry.php/4600-%D8%A8%DB%8C%D8%A7-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%85%D8%B4-%DA%A9%D9%86%DB%8C%D9%85
  19. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    زمان گذشت بدون توجه به چیزهای کوچکی که کم هم نبودند چیزهای کوچکی که حداقل می توانستند تحمل کردن زندگی را آسان تر کنند گاهی فرصت نبود گاهی حوصله و من خیلی دیر این را فهمیدم خیلی دیر هر چند که شاید هنوز هم پشت این همه سیاهی کسی ، چیزی پیدا شود که نام من را از یاد نبرده باشد.
  20. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دل تنگم و جز روی خوشت در نظرم نیست در گیتی و افلاک به جز تو قمرم نیست
بالا