نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یاد تو یاد عشق نخستین است یاد تو آن خزان دل انگیزیست
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست چگونه با جنون خود مدارا می كنم هر شب
  3. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا... .. پر از درد بی پایانم تنهایم تنهایی تنهای تنها... ســـیرم سیر ازدنیا سیر از آدمها... سیر از اتفاق های ناجور و جور ... نوحت را بفرست ... نوحت را بگو کشتی ای بسازد ، همانند قایق سهراب دور شویم ز دنیایی ک همه تنهایند همه سیرند و پر از غم ... خسته ام... بگذار...
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کى دل من چشم به در داشته باشد؟ اى کاش کسى از تو خبر داشته باشد
  5. رجایی اشکان

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای دل گرفته ما بین و دلگشایی کن
  6. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    تو کجایی سهراب؟آب را گل کردند... چشمها را بستند و چه با دل کردند.... وای سهراب کجایی آخر؟.... زخم ها بر دل عاشق کردند.... خون به چشمان شقایق کردند... تو کجایی سهراب؟ که همین نزدیکی عشق را دار زدند، همه جا سایه دیوار زدند... ای سهراب کجایی که ببینی حالا دل خوش مثقالی است! دل خوش سیری...
  7. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    کم نیستند شادی ها، حتی اگر بزرگ نباشند... چه آسان تماشاگر سبقت ثانیه هاییم و به عبورشان می خندیم چه آسان لحظه ها را به کام هم تلخ می کنیم و چه ارزان می فروشیم لذت با هم بودن را چه زود دیر می شود و نمیدانیم که: فردا می آید شاید ما نباشیم!
  8. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    اگر پرنده را به قفس بیندازی، مثل این است که پرنده را قاب گرفته باشی! و پرنده ی قاب گرفته، فقط تصور باطلی از پرنده است... منت آب و دانه بر سر او مگذار و امنیت و رفاه را به رخ او نکش... عشق، طالب حضور است و پرواز، نه امنیت و قاب ... "نادر ابراهیمی"
  9. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    کاش میدانستم چه کسی خوشبختی را به دل پر دردم هدیه خواهد کرد؟ کاش میدانستم چه کسی پازل احساس مرا کامل خواهد کرد؟ کاش میدانست مقرار شب های بیقراریم چه کسی خواهد بود؟ کاش میدانستم دست های کدام فرشته نوازشگر تن خسته ام خواهند بود؟ کاش میدانستم کدام چشم ها انتظارم را به پایان خواهند رساند؟...
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ای دم صبح خوش نفس نافه ی زلف یار کو حسن فروشی گلم نیست تحمل ای صبا
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    در این زمانه آدمها …! حتی حوصله ندارند به حرفهای سر زبانی یکدیگر گوش دهند … چه برسد به اینکه بخواهند سطر سطر روح ِ تــو را بخوانند … در واژه نـامـه ی مجـازی ..
  12. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    دلم... دلم... دلم یک جمله میخواهد یا چند کلمه ، چند کلمه حرف حساب که بتواند حال این دل را شرح دهد ولی نیست... گاهی هیچ کلمه ای هیچ جمله ای هیچ حرفی نمی تواند حال دلت را توصیف کند...!
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    لب تو میوه ی ممنوع،ولی لب هایم هرچه از طمع لب سرخ تو دل کند نشد باچراغی،همه حا گشتم وگشتم در شهر هیچ کس!هیچ کس اینجابه تو مانند نشد
  14. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    چه سکوتیست انگار هیچکس در دنیا نیست و شاید....! من در دنیای هیچکس نیستم...
  15. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    یه سری حرفای تلخ هست که باید نگفت و قورت داد و به گور برد هرچی بیشتر از این حرفا داشته باشی, بیشتر سیگار به دهنت شیرین میاد …
  16. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    میترسم از بعضی آدم ها ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻧد ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﺗﻮﺿﯿﺤﯽ ﺭﻫﺎﯾﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﭘﺎﯼ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺖ ﻣﯽ ﻧﺸﯿﻨﻨﺪ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺑﯿﺮﺣﻤﺎﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺗﺖ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ! ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻟﺒﺨﻨﺪﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ، ﻓﺮﺩﺍ ﺧﺸﻢ ﻭ ﻗﻬﺮ و نامهربانیﺷﺎﻥ را ! ﺁﺩﻣﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﺮﻭﺯ ﻗﺪﺭﺷﻨﺎﺱ ﻣﺤﺒﺘﺖ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،...
  17. رجایی اشکان

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    نمازهایم "نمــاز"نیست. اگر نماز بود، یک "کارواش قوی" می شد و با فشار می شست از دلم همه ی سیاهی ها را، لکه ها را... اگر نماز بود، می شد "کیمیا" و مس وجودم را تبدیل می کرد به طلا... اگر نمازم نماز بود، می شد پل، می شد پناهگاه، می شد دارو، می شد مرهم، می شد...
  18. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  19. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  20. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    خوابم نمیبرد… به هیچ چیز فکر نمیکنم… جز “او” و میدانم که خواب است… و قبل از بسته شدن چشمهایش به همه چیز فکر کرده است… جز “من”……!!!
بالا