برای تو در هر خاطره ام نواخته ام و مینوازم حکایت دلدادگی را .....
مجنون من .....فصل به فصل قصه ی مهتاب حدیث عشق من و توست .....
برای از قلبم و احساسم در ترانه ام مینویسم ....
دوستت دارم ...
عشق من ...
[IMG]
نغمه ای ازحدیث دلتنگیم را باز گو میکنم ..دغدغه نگاه پر از خواهشم برای بازگشت تو ...
دلم تنگ است ..
بر من ببار ...ببار از تفسیر سکوت عشقت که مرا مجنون خود کرده است ..
اینجا منم و یک عالمه خاطره ....خاطرات دستان تو ....نگاه تو ....چه بی تاب مرا صدا میکند .
بی تو چه کنم ...چه کنم با این همه...
میدونی وقتی دلم بی تاب میشه میرم توی خیابون .....زیر اسمون ...ازاسمون میخوام هر جا که عشقم اونجاست را پر ازباران بوسه کنه ....
به اسمونمیگم .....من چشمامو میبندم ......اغوش عشقم رو بر من ببار .....
به باد میگم
عشقم همه زندگی منه .......من از ترنم نفسهای عشقم نفس میکشم ....بازدم نفسهای عشقم...
اسمانم را برای از تو نوشتن از خدا خواستم ....
تمام هاله احساسم را به دور پیچک محصور کرده عشق سرودم ....
من عاشقانه نوشتن از تو را با تمام وجودم دوست دارم .....
اسمانم ...فاصله را با دمیدن احساس عشق مایوس میکند ......حسرت دوری دلها را به فاصله ها میبارد ....و عشق را با
نزدیکی دلها تقدیم...