نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در نهانخانه ي جانم گل ياد تو درخشيد باغ صد خاطره خنديد عطر صد خاطره پيچيد
  2. رجایی اشکان

    جمله های كوتاه با يك دنيا معنا

    نترس "حوا" سیب را با عشق گاز بزن " آدم " ارزش بهشت را ندارد...!!!
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم عشق از لیلی و صبر از کوه کَن آموختیم
  4. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    دلتنگی چه حس بدی است.... تنهایی چه حس بدی است کــــــاش... پاره ای ابر میشدم دلم مهربانی می بارید کاش نگاهم شرار نور میشد اشتی میدادش و که دوست داشتن چه کلام کاملی است و مـــــن... چقدر دلم تنگ دوست داشتن است! دلتنگی چه حس بدی است....
  5. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در آشپزخانه هم اکنون دستیار جراح برای صبحانه ی سرپزشک شاعری گردن کش را عریان می کند کسی را اعتراضی هست؟ شاملو:surprised:
  6. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    خوش به حال آسمون که هر وقت دلش بگيره بی بهونه می باره،به کسی توجه نميکنه از کسی خجالت نميکشه می باره و می باره و می باره اينقدر می باره تا آبی بشه کاش... کاش می شد مثل آسمون بود کاش می شد وقتی دلت گرفت آنقدر بباری تا بالاخره آفتابی بشی بعدش هم انگار نه انگار که بارشی بوده...
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دارد به گرد خویش می چرخاندم هر لحظه ، هر ساعت من عقربه ؟! نه ... مثل عقرب زهرها در خویش می ریزم
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دل من در دل شب خواب پروانه شدن می بیند مهر در صبحدمان داس به دست خرمن خواب مرا می چیند
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تو كه خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبيب همه ای از چه تو بيمار شدی تو كه فارغ شده بودی ز همه كان و مكان دار منصور بريدی همه تن دار شدی
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در صبحدم عشرت همدوش تو میرفتم در شامگه غربت بالین سرم بودی در خنده من چون ناز٬ در کنج لبم خفتی در گریه من چون اشک٬در چشم ترم بودی
  11. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خـــدایــا.. یــــاکســــــی را بــه مـــا نــــده یـــــا اگـــــــــر میــــــدهـــــی دیــــــــگر ازمــــــا نـــگیـــــر! آدمــــهاهـم هدیــــه راپــس نمـــــــی گیـــــــرنـد تو کـــــه دیگـــــــرخدایــــــی ... ! :cry:
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    اندازه ی یک وقفه ی کوتاه بمان حتی شده تا نیمه ی این راه بمان دلتنگ تو بودن به خدا ممکن نیست نه ، آه نکش ، آه نرو ، آه بمان
  13. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    خدایا به من ذره ای از رحمت بیکرانت را ببخش تا بتوانم آنان که محبتم را تقدیمشان کردم و تحقیر شدم،گریه آنان که دوستشان داشتم و دشمنم داشتندگریه و آنان که درحقم ظلم کرده اندگریه را ببخشم.
  14. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    تو زندگی …. بین آدمایی که ؛ بزرگترین دغدغه شون ، تفریح کردنه ! هر چی نزدیکتر باشی اسباب بازی تری
  15. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نگاه کن تمام هستیم خراب می شود شراره ای مرا به کام می کشد مرا به اوج می برد مرا به دام میکشد
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دیروز به یاد تو و آن عشق دل انگیز بر پیکر خود پیرهن سبز نمودم در آینه بر صورت خود خیره شدم باز بند از سر گیسویم آهسته گشودم
  17. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    نبودن هیچ کس سخت نیست فراموش کردن یک بودن سخت است
  18. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    باران که می بارد دل زمین چه حریصانه عطش خود را سیراب می کند و گل های اقاقیا سر از خاک بر میدارند و جلوه ای عاشقانه بر دل طبیعت می گذارند در این هنگام آدم ها عاشق تر می شوند ولی برای من ، بی گمان باران فقط غم نبودن تو را به رخ چشانم می کشد آسمان ،سازِ دل تنگت را جایی دیگر کوک کن ...
  19. رجایی اشکان

    رد پای احساس ...

    نمی دانم چه حکمتی ست !! قـصـه نـاتـمـام شب هایی که نوازش دستان تو لالایی من بود چه زود تمام شد ؟!
  20. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ‫ من را نمی شناسد کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم
بالا