مرصاد اگر اسپم دهد، پیران به او مرحم دهد
شعر ترو یک شاخه گل، رندانه و با هم دهد:gol:
زهرای زندش ساده گفت، گلواژه ای رندانه گفت
این پیک خوش ساز ونوا، چشم از ریا برهم نهد:gol:
تو ، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت،
من ، همه محو تماشای نگاهت.
آسمان صاف و شب آرام،
بخت، خندان و ،زمان رام.
خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
شاخه ها دست بر آورده به مهتاب.
بادبادک ها به هوا خواهم برد
گلدان ها آب خواهم داد ...
خواهم آمد ،سر هر دیواری میخکی خواهم کاشت
پای هر پنجره ای شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد