دلم قدم زدن در کوچه پس کوچه هایی را می خواهد که بشود ساعت ها پشت ویترین مغازه هایش ایستاد. پله های پل هوایی را دو تا یکی بالا رفت و بی خیال نگاه مات شده ی عابران از ته دل خندید. دلم حتی گریه کردن هایی را می خواهد که از بهانه هایی ساده آشوبی به پا می کرد. برای یک عروسک پارچه ای، برای یک...