نتایح جستجو

  1. eli.1992

    بیاید اینو ببینید

    نه دیگه من تااین حد بی عاطفه نیستم :)
  2. eli.1992

    بیاید اینو ببینید

    ---------------------------------- اخه حرکتش خیلی باحاله عجب حافظه ای داری شما:biggrin:
  3. eli.1992

    بیاید اینو ببینید

    --------------------------- :biggrin::biggrin::biggrin: اینو خوب اومدین
  4. eli.1992

    بیاید اینو ببینید

    اوووه چه ضربه هایی... احتمالا خفه شده که صداش در نمیاد:biggrin:خوشم اومد از حرکت پسره...انگار نه انگار...مثل خودمه:biggrin:
  5. eli.1992

    خیلــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــی با خیالش خاطره دارند.

    مرسی :gol:بله واقعا یادش بخیر یاد پفک نمکی5تومنی افتادم:smile:
  6. eli.1992

    خواهش میکنم قابل شمارو نداره

    خواهش میکنم قابل شمارو نداره
  7. eli.1992

    ممنون قابل شمارو نداره

    ممنون قابل شمارو نداره
  8. eli.1992

    [مسابقه] (ایجاد کلمه با حرف اخر کلمه قبلی)(معني اين اصطلاح عمراني رو بگو و يه اصطلاح جديد براي بعدي بنويس تا اون بگه...)

    --------------------------------------- تیرهای عرضی در خط اهن است که از جنس چوب،بتن و...ساخته شده و ریل روی ان تثبیت میشود
  9. eli.1992

    [IMG]

    [IMG]
  10. eli.1992

    [IMG]

    [IMG]
  11. eli.1992

    راهکاری جدید برای حجیم کردن لبها...حتما ببینید

    وای خدای من...این بخنده چه شکلی میشه؟!!!!:biggrin:
  12. eli.1992

    گوشه دو تا چشماتون رو بکشید و چیزی که میبینید رو بگید!

    ----------------------------- بله اینو دیدم مرسی قشنگه مادر
  13. eli.1992

    حمله باونکردنی گربه قلدر به سگ ترسو / تصویر متحرک

    سگه عجیب میترسه انگار بی حسش کردن:biggrin: مرسی :gol:
  14. eli.1992

    سری داستان های کوتاه

    داستان یک کوهنوردبدون ایمان واعتماد به خداوند بزرگ وسبحان همه چیز سیاه بود.اصلا دید نداشت و ابر رویماه و ستاره ها را پوشانده بود همان طور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد و در حالی که به سرعت سقوط میکرد.از کوه پرت شددر حال سقوط فقط لکه ای سیاهی را در مقابل چشمانش می...
  15. eli.1992

    سری داستان های کوتاه

    عشق پیرمرد و پیرزن عشق پیرمرد و پیرزن دریک شب سرد زمستانی یک زوج سالمند وارد رستوران بزرگی شدند. آن‌هادر میان زوج‌های جوانی که در آن‌ جا حضور داشتند،بسیار جلب توجه می‌کردند. بسیاری ازآنان،زوج سالخورده را تحسین می‌کردند و به راحتی می‌شدفکرشان را از نگاهشان خواند: نگاه کنید،این دو نفر عمری است...
  16. eli.1992

    سری داستان های کوتاه

    کودک قهرماتی که یک دست نداشت کودک قهرماتی که یک دست نداشت کودکی ده ساله که دست چپش به دلیل یک حادثه رانندگی از بازو قطع شده بود، برای تعلیم فنون رزمی جودو به یک استاد سپرده شد… پدر کودک اصرار داشت استاد از فرزندش یک قهرمان جودو بسازد! استاد پذیرفت و به پدر کودک قول داد که یک سال بعد می تواند...
  17. eli.1992

    گوشه دو تا چشماتون رو بکشید و چیزی که میبینید رو بگید!

    ---------------------------- من چرا عکسو نمیبینم؟!!!
  18. eli.1992

    عاقبت شادی بیش از حد!!!

    یا علی ...زنده هم بمونن دیگه به درد نمیخورن:(
  19. eli.1992

    كسي كه باهاش ميخايد ازدواج كنيد چه خصوصياتي داشته باشه؟

    ----------------- همونجوری که من هستم... دیگه نمیتونم خودمو توصیف کنم:)
  20. eli.1992

    دعوا یک طرف، هیجان تماشای دعوا یک طرف...!

    مرسی بامزست اونی که جلوی گردن درازه هست و میپره اینور باحالتره بنظر خنگ میاد:)
بالا