نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در کویر حیاتم با بار سنگین این غم آواره ای بی پناهم نفرین بر این زندگی
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    شب‌ زنده داری میکنی تا صبح زاری میکنی تو بیقراری میکنی من بیقرارت نیستم پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد گل میدهی نو میشوی من در بهارت نیستم
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک گامِ دگر مانده،در معرض تابوتم کبریت بکِش بانو،من بشکه‌ی باروتم
  4. رجایی اشکان

    English Talk

    unfortunately i hadn't have any voyage for a long time
  5. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    چرا میترسی تو از.....اقا ای باران ببین دیگر نمیارم اسمش قهر نکن قهری نازت میکنیم میکشیم منتتو میخریم همتتو اگه بارون بزنه! آخ! اگه بارون بزنه مثل امشب چه هوایی میشه بارون
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دقیقا ممنون تا بوده چشم عاشق در راه يار بوده بي انکه وعده باشه ، چشم انتظار بوده شب همه دوستان ادیبم آرام و رویایی
  7. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    تو ای باران دوباره رفتی بیراه منم میگم اینارو به ممد اقا تا معنی توبیخ رو درک کنی تو سریع اینجارو هم ترک کنی تو:D
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دنیا پل باریکی بین بد و بدترهاست اِی بر پدرت دنیا،آن باغ جوانم کو؟
  9. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    منم مثل اتی خیسم ز باران تا الانم فقط موندم چشم انتظار یاران (همراهان ادیب شبتون خوش)
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من ز بخت سیاهم اشکی چکیده به راهم سوزم از آتش آهم نفرین بر این زندگی
  11. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر هست که در پرده شب طرح لبخند سپیدش پیداست‌ مثل لحظات خوش کودکی‌ام‌ پر ز عطر نفس شب‌بوهاست‌
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دور از یارم خون می بارم فتادم از پا به ناتوانی... اسیر عشقم چنان که دانی رهایی از غم نمی توانم ... توچاره ای کن که می توانی
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر هست که از پنجره‌ها نرم و آهسته مرا می‌خواند گرمی لهجه بارانی او تا ابد توی دلم می‌ماند
  14. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    یک نفر مثل پـــــری یک دو نظر آمد و رفت با نگاهی به دل خسته ام آتش زد و رفت
  15. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    چنان خود را نمودی غرق تحویل ای سونریسا که فک کردم یکی رسیده از پاریسا:biggrin:
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    :D رنج بی‌عشقی و تنهایی و بی‌مهری یار همه تقدیر خدا بود و نمی‌دانستیم . . .
  17. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    کدومش نام کاربری بود اتی تو باز امشی نمودی فاطی پاتی
  18. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    همه می‌پرسند: چیست در زمزمۀ مبهم آب؟ چیست در همهمۀ دلکش برگ؟ چیست در بازی آن ابر سپید، روی این آبی آرام بلند، که تو را می‌برد این‌گونه به ژرفای خیال؟
  19. رجایی اشکان

    مشاعره با نام کاربر قبلی

    سلام بر شیش و هشت باران نمیدانم کچا رفتند یاران:eek:
بالا