نتایح جستجو

خوبه ;)

A couple came upon a wishing well. The husband leaned over, made a wish and threw in a coin The wife decided to make a wish, too. But she leaned over too much, fell into the well, and drowned. The husband was stunned for a while but then smiled “It really works!”

اوکی یادم نبود شوما هم ابانی هستید خوشحالم چون چاقو دسته خودشو نمیبره خخخ

:biggrin::biggrin: :biggrin:what a clever student he is:surprised:

The hardest thing to do is watch the one you love love somebody else:gol:

ازحرفام که ناراحت نشدید فکر کنم بدونید که برام عزیزید و قابل احترام ولی من متولد ابانم و زبونم نیشداره دیگه ببخشید

اره اشتباه تایپی بود ببخشید ما را که خماریم به کافور انداز در شط شراب و جوی انگور انداز ما لنگه به لنگه ایم ای مرگ بیا از پا درمان بیاور و دور انداز

انشالا نگاه مثبتتون کار دستتون نده خخخ

امیدوارم قانع شده باشید

شبي پرسيدمش از بيقراري به غير از من كسي را دوست مي داري دوچشمش بر هم افتاد از خجالت ميان گريه هايش گفت : آري:)

من با واژه عشق مخالفم اونا که گفتید برای من دوست داشتنه چون عشق آدمو خودخواه میکنه متاسفانه من تجربشو داشتم که اینقدر سمجم دوستم ;)

یه وقتا دلت طوری تنگ میشه که مغزت کاملا فلج میشه بدی هاش یادت میره نامردیش یادت میره بی محبتی و رفتارسرد و تلخش یادت میره وقتی با بیرحمی تنهات گذاشت یادت میره فقط میگی خدایا یه دقیقه ببینمش این دل وامونده آروم شه...!

تقصیر تونیست مقصر معلم دستور زبان فارسی بود که به من نگفت "من" باهر "تویی" "ما" نمیشود!

انشالا همیشه شاداب باشید ولی انرژیتون رو جای بهتری صرف کنید خخخخ شوخی کردم موفق باشید :gol:

دل ندارد تاب ديدنِ ، اشك را ، بر ديده اي من چه خوشحالم نشاندم خنده اي برچهره اي

این جمله ازاستيو تولتزه البته یه کم سانسورش کردم ناگهان به اين نتيجه رسيدم آدمهاى رمانتيك قد..... شعور ندارند. هيچ چيز جالب و خوبى در عشق يكطرفه وجود ندارد. به نظرم كثافت است، كثافت مطلق. عشق به كسى كه پاسخ احساساتت را نمى دهد ممكن است در كتابها هيجان انگيز باشد ولى در واقعيت به شكل غيرقابل...

:gol:عاشق شدم و عذاب را فهمیدم رنجیدن و اضطراب را فهمیدم در چشم تو عشق را ندیدم اما معنای دل کباب را فهمیدم:gol: شما هم موفق باشید خصوصا در تفهیم عشق به سایرین:confused:

گاهی در فراسوی این لحظات از خود میپرسم، با خود چه کردی ؟!!! که همچون باران می باری. . .همچون باد گریزانی . . . و همچون تاریکی در هراسی حتی چشمانت را در کلبه ی وجودش نیافتی تو خود، او بودی و او تو نبود . . . چه بد کردیم به خود . . .

دیوانه ام،از دست خودم سیر شدم. با هر کسِ همنامِ تو درگیر شدم

از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم خیرمن برم مشاعره کنم بهتره :confused: