نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    تشریف بردید ؟باشه خیلی ممنون دوست محترم;)

    تشریف بردید ؟باشه خیلی ممنون دوست محترم;)
  2. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ای سرکشیده از صدف سالهای پیش ای بازگشته ای خطا رفته با من بگو حکایت خود تا بگویمت اکنون من و توایم و همان خنده و نگاه
  3. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تنها نگاه بود و تبسم میان ما تنها نگاه بود و تبسم! اما.... نه گاهی از تب هیجان ها بی تاب می شدیم... مشیری
  4. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    این همه اندوه در وجودم و من لال این همه غوغاست در کنارم و من دور.
  5. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    چه سخت است از صبر گفتن و دلجویی دادن وقتی که لحظه هایت همیشه با درد آمیخته شده است. چه سخت است امید بستن به فرداهای دور از انتظار وقتی که تنها، درد مرهم زخم هایت باشد. میدانم چقدر سخت است وقتی صبرت را به ازای روزها تحمل رنج از دست می دهی و میدانم چه سخت است وقتی ناله های لحظه های تنهاییت را...
  6. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ديدم به خواب خوش كه به دستم پياله بود تعبير چنين رفت و كار به دولت حواله بود
  7. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    من با تو نگویم که تو پروانه من باش چون شمع بیا روشنی خانه من باش در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست تو رونق این کلبه و کاشانه من باش
  8. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    نشان من به سر کوی می‌فروشان ده من از کجا و کسانی که اهل پرهیزند
  9. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    دل به هر كس كه رسيديم سپرديم ولي قصه عاشقي ما سر و سامان نگرفت تاج سر دامش و سيم زر، اما از من عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت
  10. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    تا با غم عشق تو مرا کار افتاد بیچاره دلم در غم بسیار افتاد بسیار فتاده بود اندر غم عشق اما نه چنین زار که این بار افتاد
  11. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    هـر روز،خـطـ خـطی هـآیـمـ بی معـنی تـر از دیـروز می شـونـد ! جز خودمــ،هـر کی بـخـوآنـد خـنـدہ اش می گیـرد! امآ مـن هر کلمـہ را با بـغض رآهی کآغـذ می کنمـ این جملات،خواندن نمی خواهــد.. درکـــ می خواهــد…
  12. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    ما را که خماریم به کافور انداز در شط شراب و جوی انگور انداز ما لنگه به لنگه ایم ای مرگ بیا از پا درمان بیاور و دور انداز:(
  13. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    گفتم به خود آنگاه صد افسوس که او نیست تا مات شود زین همه افسونگری و ناز چون پیرهن سبز ببیند به تن من با خنده بگوید که چه زیبا شده ای باز (ببخشید سلام)
  14. رجایی اشکان

    بیاین تو.....

    زن همیشه سن خود را از تاریخ ازدواج حساب می کند ، نه تاریخ تولد ! (ارهارد) امیدوارم به زودی متولد بشی ابجی با معرفتم !ببخش که بی دعوت اومدم البته بی دعوت صاحب مجلس و ممنون از اوا خانم عزیز که دعوت کردند
  15. رجایی اشکان

    رها جان تسلیت

    بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِينَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ مَالِكِ يَوْمِ الدِّينِ إِيَّاكَ نَعْبُدُ وَإِيَّاكَ نَسْتَعِينُ اهدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ...
  16. رجایی اشکان

    مشاعرۀ سنّتی

    در عمق دلم دلهره ای افتاده انگار به جانم خوره ای افتاده در جاذبه ی عشق تو همواره دلم سیبی است که از سرسره ای افتاده
  17. رجایی اشکان

    معماری با مصالحی از جنس دل

    آنقدر تنهایم که در خودم خودی را ساخته ام تا با او ، ما شوم! و اين طور شد ... که ناگهان تمام اطرافم پر شد از تکثير وحشت آور آدمهايی که پر از « ما » های تنها بودند . به راستی آيا من کپی نا شناخته ای از تنهايی آدمها نيستم ؟!!!!
  18. رجایی اشکان

    کوچه های تنهایی

    ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﯿﭻ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺍﻓﺘﺎﺩ...!!! ﻧﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺨﺎﻃﺮﻡ ﺗﻌﻄﯿﻞ می شود...! ﻧﻪ ﺩﺭ ﺍﺧﺒﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽ ﺯﺩﻩ می شود...! ﻧﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ ﺑﺴﺘﻪ می شود...! ﻭ ﻧﻪ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺧﻄﯽ ﺑﻪ ﺍﺳﻤﻢ ﻧﻮﺷﺘﻪ می شود ...! ﺗﻨﻬﺎ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺳﭙﯿﺪﺗﺮ می شود...!!! ﻭ ﭘﺪﺭﻡ ﮐﻤﯽ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺗﺮ ...!!! ﺍﻗﻮﺍﻣﻤﺎﻥ ﭼﻨﺪ ﺭﻭﺯ...
  19. رجایی اشکان

    گفتگوهای تنهایی

    این روزها زیادى ساکــت شده ام نمى دانم چــرا حرف هایم به جای گلـــو از چشـــم هایم بیرون مى آیند …
  20. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
بالا