نتایح جستجو

و حالا انتهای کوچه شعر منم با انتظاری مبهم و زرد ولی ایکاش جادوی نگاهت غزل های مرا غارت نمی کرد

دیگر ایام فراق یار را - با وصالش پشت سر بگذاشتم دیده ی بیدار و بانگ ناله را- بهر مرغان سحر بگذاشتم

می بینـی؟ عـجـب دنیایِ بــی حساب و کتابی ســـت؟! خیلی دور هم که بروی نقطه نـمـی شوی ســـه نقطـه میشوی در شـعـرهایم ” … “

یه وقتـایی هم هســت… که مــــزه‌ ی بودن یکی… یه جوری رفته زیر دنـــدونت!! که وقتـــی ازش دوری… همه‌ چی میشه زهرمــــار…!

به به بالاخره صاحب مجلس تشریف اوردن خوبید انشالا؟ابجی مریدا پیش دستی کرده بود دادا:(

نه حرفی برای گفتن … نه امیدی برای ماندن … نه پایی برای رفتن … نه تمایلی برای دوباره ساختن … گاهی به خودم میگم:تو از اول هم هیچ نداشتی !

محبت را و رجمتی را از اینجا برده اند انگار تو گوئی بر دل ما هم بسته زنگار

[IMG]

دیگر به دنبال ِ همراه ِ "اوّل" نیستم ! این روزها اول ِ راه ، همه همراهند.... این روزها ، باید به دنبال ِ همراه ِ "آخر"گشت ... همراهی تا آخرین قدمها....

:cry:عادت کرده ام کوتاه بنویسم کوتاه بخونم کوتاه حرف بزنم کوتاه نفس بکشم تازگی ها دارم عادت می کنم کوتاه زندگی می کنم یا شاید کوتاه بمیرم نمی دانم فقط عادت …:cry:

عشق، در فاصله بین دو بغض شکل می‌گیرد و دلتنگی را سر به جان من و تو خواهد داد. عشق، زیبا شدن تنهایی است....

خسته ام از “او” تنها ضمیر غایبی که مدام در “من“ حاضر است.

هیچ وقـت دلِ اونــایــی که گــریــه شــون بــی صــداســت رو نــشــکـنیــد . . . ؛ ایــن آدمــا هــیــچــکــسُ نـــدارن کــه اشــکــاشــونُ پــاک کـــنــه

سلام من به پیران خردمند درودم پیشکش امدنت باد