...................................... خدایا...
بابت آن روز
که سرت داد کشیدم متاسفمـــــــــ...!!!
... ...
من عصبانی بودم
برای انسانی که تو میگفتی ارزشــــَش را ندارد و مــــــــــن پا فشاری می کردم..
رفیق
پای درد دلم اگر بنشینی
کاسه صبرت لبریز
کاغذ حوصله ات مچاله
و گوش های دلت زنگ می زند
...اگر که آمده ای
تنها جایی برای دمی نشستن
پیدا کرده باشی
و گرد خستگی ات را بتکانی بر دلم
و بروی
هرگز سمتم نیا...........♥
ز تو بگذشتمو بگذاشتمت با دگران
رفتم از کوی تو لیکن عقب سر نگران
ما گذشتیمو گذشت آنچه تو با ما کردی
تو بمان با دگران وای به حال دگران
رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند
هر چه آفاق بجویند کران تا به کران
میروم تا که به صاحب نظری...
چه جوری شد نمی دونم
که عشق افتاده به جونم
خودت خونسردی اما من
نه این طوری نمی تونم
دارم حس می کنم هر روز
به تو وابسته تر می شم
تو انگاری حواست نیست
دارم دیوونه تر می شم
یه حالی دارم این روزا
نه آرومم نه آشوبم
به حالم اعتباری نیست
تو که خوبی منم خوبم
...