نتایح جستجو

نيا باران زمين جاي قشنگي نيست من از جنس زمينم خوب ميدانم ، که دريا جد تو در يک تباني ماهي بيچاره را در تور ماهي گير گم کرده نيا باران زمين جاي قشنگي نيست من از جنس زمينم خوب ميدانم ، که گل در عقد زنبور است ولي از يک طرف سوداي بلبل يک طرف خال لب پروانه را هم دوست ميدارد نيا باران زمين جاي قشنگي...

زندگي كن و لبخند بزن بخاطر آنهايي كه ازنفست آرام ميگيرند،به اميدت زنده هستند و با يادت خاطره ميسازند.


سلام خوبی؟ .پیامتو دیدم.جانم عزیزم

قاصدک شعر مرا از بر کن ، بنشين روي نسيمي که ز احساس برون مي آيد ، برو آن گوشه باغ سمت آن نرگس مست ، که ز تنهايي خود دلتنگ است و بخوان در گوشش ، و بگو باور کن يک نفر ياد تو را ، دمي از دل نبرد

[IMG] روي آن شيشه تبدار تو را " ها " کردم اسم زيباي تو را با نفسم جا کردم حرف با برف زدم سوز زمستاني را با بخار نفسم وصل به گرما کردم شيشه بد جور دلش ابري و باراني شد شيشه را يک شبه تبديل به دريا کردم عرق سردي به پيشاني آن شيشه نشست تا به اميد ورود تو دهان وا کردم در هواي نفسم گم شده بودي اي...

به یادت افتادم اشک از چشمانم سرازیر شد یادم رفته بود حتی بزرگی یادت هم در ذهنم نمیگنجد [IMG]

ای ثانیه ها مرا تب آلود کنید / سرتاسر خانه را پر از عود کنید / چشمان حسود کور ، عاشق شده ام / اسفند برای دل من دود کنید .

وقتی عطر تنت را میخواهم ، به باد هم التماس میکنم ، خدا که جای خود دارد .

مرداب از رود پرسید : چه کرده ای که این چنین زلالی ؟ رود گفت : گذشتم !

خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دلم از کار افتاده !

دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟

میشه داشتن " بهترین ها " به آدم غرور خاصی میده ، من مغرور ترینم ، چون تو بهترینی !

بی شک یادت را در تک تک لحظه هایم نقاشی میکنم، امروز در گذر رفتنت به آسمان خیره شدم و قدم زنان باران را با غم تجربه کردم،

می دانی..؟ آدم های ِ ساده.. ساده ها هم عاشق می شوند.. ساده صبوری می کنند.. ساده عشق می وَرزَند.. ساده می مانند.. اما سَخت دِل می کنند....

دیــدَن عَـکسَت تَـمــآم سَهمــ مَــن است، از "تـــو " . آن را هَـم جیره بَـــندی کَردِه امـــ تــ آ مَبــآدآ ، تَــوقُــعش زیاد شَـــود!! دِل اســت دیـــگر ... ممکن اســت فَــردا خودَت را از مــن بــِخواهـَد

هر جا که میبینم نوشته است : خواستن توانستن است ؛ آتش می گیرم ! یعنی تو نخواستی که نشد !؟!؟!

ایـــن روزهــــــــا در مــــن حالــــــــتِ فــــوق العــــاده اعــــــلام شــــــده است ... بیـــــــش از حــــد مجــــاز دلــــــــم برایــــــت تنــــــگ شده........... ... مَست از تــــو مـے رَقـصـم تـا سَرگیــجــہ تـا تـار شـدن اتـاق تـا سیـاه تـر شـدن چَـشـمـم تـا نَـبـیـنـم نـبـودن بـے...

من بي تـــو ، شعر خواهم نوشت.. تـــو بي من چه خواهي کرد ؟ اصلا" يادت هست که نيستم ...!؟

وقتی چشمـ ـانمــ را روی همــ می گذارمـــ خوابـــ مـ ـرا نمی بــ ـرد تــ ـو را می آورد ! از میانــ فرسنگــــ ها فاصلـ ـ ـهـ ...! ... کـــاش آدم هیـچ وقـت نفـهمه یـه حرفائی دروغ بـوده..

صــــــــدایت را بلنــــــــد نکــــــن! آرام هـــــم کـــه بگویـــــــــی آرامشـــــــم را از مــــن گرفتـــــه ای... مطمئـــــــن بـــــاش...!!!