میان سپه نیم فرسنگ بود / ستاره نظاره بر آن جنگ بود
چو پولادوند و تهمتن به هم / برآویختند آن دو شیر دژم
همی دست سودند یک با دگر / گرفته دو جنگی دوال کمر
چو شیده بر و یال رستم بدید / یکی باد سرد از جگر برکشید
پدر را چنین گفت کین زورمند / که خوانی ورا رستم دیوبند
بدین برز بالا و این دست برد / به...