نتایح جستجو

شديدا مشغول درس خوندن مي باشيم هي امروز و فردا كرديم كه رسيديم به الان ، اميدوارم با يه هفته درس خوندن و تكيه بر پشتوانه خودمون ، بتونيم قبول شيم كنكورم كه پنج شنبه شد ، ساعت 8 واي . . .

معلومه خب ، ايروني جماعت رو با قورمه سبزي ميشناسن . اتفاقا جاتون خالي مامانم بار گذاشته ، الان صداي سوت زود پز داره مياد ، بهبه باقالي پلو هم محشره ، عدس پلو ، زرشك پولو ، واي ميرزا قاسمي ، ته چين رو كه نگو !

نه كه ! خودمم اصلا به اين اعتقاد دارم كه اين احساس ، اگه زوري و به اجبار باشه ، هيچ فايده اي نداره نميدونم ، شايد طرح مسأله ام اينجوري خودشو نشون داده باشه ، اما من اصلا نميخوام به زور اين اتفاق بيوفته ولي اين از محبت خار ها گل مي شود ، نكته ي ظريفي بود .

اتفاقا ميخوام همين كار رو هم بكنم ، چون خودمم ميدونم كه اينجور رابطه (غير رسمي) هيچ امنيتي براي هيچ كدوم نداره اما ميخواستم طوري بشه كه جواب مثبت از قبل صادر شده باشه تو دلش

من از جانب خودم مطمئنم ، يوقت فكر نكنيد كه حالا عاشقم و كلم داغه و اين حرفا . . . اما به يه اطمينان از طرف خودم رسيدم كه پا پيش گذاشتم . پس يعني كلا هيچ كنترلي و تأثيري روي اون دوتاي ديگه ندارم؟ اما درمورد حرفي كه زديد ، واقعيتش من اون رو همونجور كه ديدم پسنديدم . شايد يكي از مشكلات هم همين...

بستگي داره كه ميخواي چي رو فراموش كني و ديدگاهت نسبت به چيزايي كه ميخواي فراموش كني چجوريه؟! بعضي چيزا رو شايد هرگز نشه فراموش كرد . . . هرگز به نظرم اين حرفا هم درست نيست كه اگه يه چيزي دم دستت نباشه ، بهش فكر نكني و . . . فراموش ميشه . ممكنه خيلي چيزا هيچ وقت از ياد آدم نره بي خيال بودنم يه...

چون فكر ميكنم اونوقت با يه همچين پشتوانه اي ، راحت تر ميتونيم سختي هاي پيش رومون رو پشت سر بذاريم . همديگه رو تو يه احساس كاملا برابر دوطرفه ، درك كنيم ، باور كنيم و بفهميم . پاي خوبي ها و بدي هاي همديگه بمونيم و با كوچكترين دري به تخته اي ، استحكام يه زندگي به خطر نيوفته . كه داشته باشمش ،...

ميدونم ، چطور ميتونم همين كار رو بكنم ، كه اون ويژگي ها به چشم بياد ، باور كنه ، اصلا ويژگي هايي كه بدرد يخوره اينجا چي ميتونه باشه؟ وگرنه با نقش بازي كردن كه نميشه زندگي كرد نه دقيق مثل من شه . من يه تيپ شخصيتي خاص دارم و با اون تيپ به اين احساس رسيدم و اونم با تيپ خودش ، ولي مهم همين حد نهايي...

نخير اصلا اينا دو تا موضوع متفاوت اند . من قبلا گفتم طرف دروغ نميگه ، بلكه نرم تر جواب ميده . اما الان بحث سر نفس اين عمل هست ، كه آيا درسته يا نه؟! كه هي بپرسيم كي رو دوست داري؟ كي رو دوست داشتي؟ با كي رابطه داشتي؟ و خيلي سوالات بي فايده ي ديگه

دقيقا ميدونيد مشكل چيه؟! اين جور موارد نسخه هاي مفيدي شايد باشن ، اما نه براي ما و جامعه ي ما . مواردي كه هيچ نسبتي با فرهنگ ما نداره ؛ همون طور كه دوستمون اشاره كرد . بدون توجه به هيچ چي همينجوري فوري ترجمه ميكنيم و ميديم به خورد ملت ، مخصوصا جووناي ساده و اول راهي تو زندگي .

ولي ميدونيد چيه؟ آدم عشقش يه دونه ميشه ديگه؟! بعدم حاضر نيست هيچ رقمه از دستش بده ، هيچ رقمه ناراحتش كنه و . . . اما من دارم ميبينم كه همچنان كارهايي انجام ميشه كه ميدونه من هيچ خوشم نمياد . و به اين نتيجه ميرسم كه هيچ چي از اون مسير رو طي نكردم و اون احساس از سمت اون ، فقط يه دوست داشتن ساده ست...

اين نوشته رو از يه تاپيك ديگه آوردم و از صاحبش تشكر ميكنم . حرفاش جالبه .

آره ديگه ، ميبينيد؟! بعد تقريبا همگي هم همين طورن - تا اونجايي كه ما دورادور ديديم! آخه آدم ميمونه بايد چي كار كنه . . .

سعي كردم اين كارو بكنم . همين ديشب و امروز ! و برا خاطر همونم الان چشام داره از حدقه درمياد ! واسه پروژه اش ، سعي كردم كمكش كنم اما نميدونم نتيجه چي ميشه؟!

آره اتفلقا قرار نيست دروغي گفته بشه ، فقط يكم واقعيتهايي كه شايد ناخوشآيند باشن رو با يه بيان ملايم ميگي اتفاقا هم خيلي خوبه ماها متأسفانه تو صحبت كردن و برخوردامون زياد دقيق نيستيم بفرما ، بشين ، بتمرگ هر سه شون يه معني ميده ، اما اين كجا و اون كجا؟! يجورايي داره ميگه كه يه موضوع رو چجور بگي...

واي ديديد چه بازيي شد؟! ولي انصافا قشنگ بازي كرديم ديگه 10 نفري جلوي دوازده نفر عراقي ، داور قشنگ تو تيم اونا بود . ولي خوب بود و راضي كننده ، چون بچه ها از جون مايه گذاشتن و با غيرت بازي كردن ، مثل بازي با آرژانتين خيلي بازي خوب و هيجان انگيز بود كلا امروز روز وحشتناكي بود ، ژاپنم حذف شد !

براوو اين موتور گازيا ديگه؟! نه بابا ولمون كن . . . پياده سنگين ترم

بچه هاي هوافضا كجا رسيدن؟ خوب پيش ميره درسا؟ من كه رو طراحي تمركز كردم ميخوام 100 بزنمش

راستش من خودم فكر كنم اينجوريه نبايد باشه ها ، ولي متأسفانه اينجوريه الان :

ادامه بديد لطفا خيلي خوبه بازم بگيد