نتایح جستجو

  1. mahyam68

    غزل و قصیده

    بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد آب بر آتش تو ریختم و سود نکرد آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش بجز از وصل تو خشنود نکرد آنچ از عشق کشید این دل من که نکشید و آنچ در آتش کرد این دل من عود نکرد گفتم این بنده نه در عشق گرو کرددلی گفت دلبر که بلی کرد ولی زود نکرد آه دیدی که چه کردست مرا آن...
  2. mahyam68

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    امشب! چشم دوخته ام به آسمان به این کرانه بیکران ستاره می شمارم به یاد تو تو ای درخشان ترین ستاره در آغوش میگیرم آسمان را_و تو را_ غرق میشوم در اشتیاق هم آغوشی گم میشوم در جاده فراموشی
  3. mahyam68

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    چای تلخ بود _با قند_ شیرینی نگاهت را که دیدم بی قند چای را سرکشیدم..
  4. mahyam68

    قطره‌های چکیده از قلم من (سروده‌هاي اعضاي تالار)

    نه! هتل چند ستاره نمیخواهم عشق که بیاید _کم کم_ مشتری همین سادگی میشود و قلب های متروکمان شیرینی عشق را _بی قیمتی گزاف_ سالها تجربه میکنند آی مردم... تنها اندکی عشق میخواهم...عشق
  5. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    می نویسم دی دار تو اگر بی من و دل تنگ منی یک به یک فاصله ها را بردار!!! بزرگ راه های مهندسی ساز ما را به هم نمی رسانند عشق با قوانین بیگانه است از بیراهه ها بیا برای دیدن کسی که عمریست دوستت دارد! به چهارده زبان زنده ی دنیا گفتم که دوستت دارم بی تفاوت گذشتی،مرا از خود راندی به چشم...
  6. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    باز از یک نگاه گرم تو یافت همه ذرات جان من هیجان، همه تن بودم ای خدا، همه تن همه جان گشتم ای خدا،همه جان
  7. mahyam68

    شعر نو

    من از تو می مردم من از تو می مردم اما تو زندگانی من بودی تو با من میرفتی تو در من میخواندی وقتی که من خیابانها را بی هیچ مقصدی میپیمودم تو با من میرفتی تو در من میخواندی تو از میان نارون ها گنجشک های عاشق را به صبح پنجره دعوت میکردی وقتی که شب مکرر میشد وقتی که شب تمام نمیشد تو از میان نارون...
  8. mahyam68

    شعر نو

    بر شانه های تو وقتی که شانه هایم در زیر بار حادثه میخواست بشکند یک لحظه از خیال پریشان من گذشت ((بر شانه های تو...)) .... بر شانه های تو میشد اگر سری بگذارم. وین بغض درد را از تنگنای سینه برآرم به های های آن جان پناه مهر شاید که میتوانست از بار این مصیبت سنگین آسوده ام کند. (فریدون مشیری)
  9. mahyam68

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    عشق هرجا رو کند آنجا خوش است گر به دریا افکند دریا خوش است گر بسوزاند در آتش دلکش است ای خوشا آن دل که در این آتش است
  10. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از گیلاس آبی. نوشته میلاد تهرانی درست یک روز است که یکدیگر را ترک کرده ایم. ولی بی تو ،لحظه ها آنقدر دیر می گذرند که میخواهم فردا... سالگرد جدایی مان را جشن بگیرم!!! © © تو را دوست خواهم داشت آن چنان که خود را حتی اگر... تمام عشاق را دیوانه بخوانی وعشق را قصه ای بی انجام من... تو را...
  11. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    یک شبی مجنون نمازش را شکست بی وضو در کوچه لیلا نشست عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود سجده ای زد بر لب درگاه او پُر ز لیلا شد دل پر آه او گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای نیشتر عشقش به جانم می...
  12. mahyam68

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    تـمـاشايي تــريـن تـصـويــر دنـيـا مـي شـوي گاهي دلم مي پاشد از هم بس كه زيبا مي شوي گاهي حـضـور گـاهـگـاهـت بـازي خـورشيـــد بـا ابــر اسـت كه پنهان مي شوي گاهي و پيدا مي شوي گاهي به ما تا مي رسي كـج مي كنـي يكـبـاره راهـت را ز ناچاريـست گر هم صحبـت مـا مي شـوي گاهي دلـت پــاك اسـت...
  13. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    © بازی عشق......... رسم بازی عشق این بود که من بشمارم و تو قایم شوی به همان رسم های قدیمی کودکانه (قایم باشک) هنوز نشمرده بودم که رفتی و چنان ناپیدا که برای همیشه به دنبالت سرگردان و آواره شدم لعنت به این بازی بچه گانه... لعنت
  14. mahyam68

    غزل و قصیده

    ای صورت پهلو به تبدل زده! ای رنگ من با تو به دل یکدله کردن، تو به نیرنگ گر شور به دریا زدنت نیست از این پس بیهوده نکوبم سر سودازده بر سنگ با من سر پیمانت اگر نیست نیایم چون سایه به دنبال تو فرسنگ به فرسنگ من رستم و سهراب تو! این جنگ چه جنگی است گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ یک روز دو دلباخته...
  15. mahyam68

    مناظره(گفتگو با اشعار)

    هرکه در این بزم مقرب تر است جام بلا بیشترش می دهند
  16. mahyam68

    اشعار و نوشته هایِ طنز‍😀

    همسر من نه ز من دانش و دین می خواهد نه سلوک خوش و حرف نمکین می خواهد نه خداجویی مردان خدا می طلبد نه فسون کاری شیطان لعین می خواهد نه چو سهراب دلیر و نه چو رستم پرزور بنده را او نه چنان و نه چنین می خواهد اسکناس صدی و پانصدی و پنجاهی صبح تا شب ز من آن ماه جبین می خواهد هی بدین اسم که روز...
  17. mahyam68

    نفر قبلی رو تو یه بیت توصیف کن

    فواره وار، سربه هوايي و سربه زير چون تلخي شراب، دل آزار و دلپذير ماهی تویی و آب؛ من و تنگ؛ روزگار من در حصار تُنگ و تو در مشت من اسير
  18. mahyam68

    غزل و قصیده

    به نسیمی همه راه به هم می ریزد کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد سنگ در برکه می اندازم و می پندارم با همین سنگ زدن ، ماه به هم می ریزد عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است گاه می ماند و نا گاه به هم می ریزد انچه را عقل به یک عمر به دست آورده است دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد آه یک روز همین...
  19. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    اي عشق زگرماي تو تبدار شدم « چون خال رُخت ديدم ، بيمار شدم» شور تو مرا كشانده تا مرز جنون مجنون سر ِ كوچه و بازار شدم
  20. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    كوه از سخن عشق به تنگ آمده است با تيشه ي عاشقان به جنگ آمده است پيروز در اين نبرد زيبا عشق است صد ناله و فرياد ز سنگ آمده است
بالا