نتایح جستجو

  1. mahyam68

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    من به خود می گویم چه کسی باور کرد جنگل جان مرا آتش عشق تو خاکستر کرد
  2. mahyam68

    شعر نو

    ...وای باران؛ باران شیشه پنجره راباران شست از دل من اما، چه کسی نقش تو را خواهد شست؟ ... در میان من وتو فاصله هاست گاه می اندیشم، _می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دست های تو توانایی آن را دارد؛ _که مرا زندگانی بخشد. چشم های تو به من آرامش می بخشد وتو چون مصرع شعری...
  3. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    تو قرص ماهی و من برکه ای که می خشکد خود این خلاصه غم های روزگار من است
  4. mahyam68

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    از عشق فقط وصل ورسیدن خوش نیست عشق است و همین لذت دیدار ودگرهیچ
  5. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    در هر دو جهان دلبر و یارم تو بسی زیرا که به هر غمیم فریاد رسی کس نیست بجزتوایمه اندردوجهان جز آنکه ببخشیش به اکرام کسی
  6. mahyam68

    شعر نو

    به جست وجوی تو بر درگاه کوی کوه می گریم درآستانه دریا و علف به جست وجوی تو درمعبر بادها می گریم در چار راه فصول در چار چوب شکسته پنجره ای که آسمان ابرآلوده را قابی کهنه می گیرد ........... به انتظار تصویرتو این دفتر خالی تاچند تاچند ورق خواهد خورد جریان باد را پذیرفتن وعشق را که خواهر مرگ است_...
  7. mahyam68

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    خنک آن قماربازی که بباخت آنچه بودش بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر
  8. mahyam68

    غزل و قصیده

    یار مرا،غار مرا،عشق جگرخوار مرا یارتویی،غارتویی،خواجه نگهدارمرا نوح تویی،روح تویی،فاتح ومفتوح تویی سینه مشروح تویی،بر در اسرار مرا نورتویی،سورتویی،دولت منصورتویی مرغ کوه طورتویی خسته به منقارمرا قطره تویی،بحرتویی،لطف تویی،قهرتویی قندتویی،زهر تویی،بیش میازار مرا حجره خورشید تویی،خانه ناهید تویی...
  9. mahyam68

    غزل و قصیده

    شکست عهد من و گفت هرچه بود گذشت به گریه گفتمش :آری ولی چه زود گذشت بهار بود و تو بودی و عشق بود و امید بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت شبی به عمرگرَم خوش گذشت آنشب بود که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت چه خاطرات خوشی در دلم به جای گذاشت شبی که باتو مرا در کنار رود گذشت غمین مباش و میندیش...
  10. mahyam68

    غزل و قصیده

    دوش آگهی ز یار سفر کرده داد باد من نیز دل به باددهم هرچه باد،باد کارم بدان رسیدکه همراز خودکنم هرشام،برق لامع و هر بامداد،باد در چین طره تو دل بی حفاظ من هرگز نگفت مسکن مألوف یادباد امروز قدر پند عزیزان شناختم یا رب روان ناصح ما ازتوشادباد خون شددلم به یادتوهرگه که درچمن بند قبا ی غنچه گل می...
  11. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    سر مستم و سر مستم و سر مست کسی می خوردم و می خوردم و از دست کسی همچون قدحم شکست وانگه پر کرد آخر ز گزاف نیست اشکست کسی
  12. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    من جمله خطا کنم صوابم تو بسی مقصود از این عمر خرابم تو بسی من میدانم که چون بخواهم رفتن پرسندچه کرده ای جوابم تو بسی
  13. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    گرهیچ تو را میل سوی ماست بگو ور نه که رهی عاشق وتنهاست بگو گرهیچ مرا در دل تو جاست بگو گرهست بگو،نیست بگو،راست بگو
  14. mahyam68

    رباعی و دو بیتی

    هرچند که از آینه بیرنگ تر است از خاطرغنچه ها دلم تنگ تر است بشکن دل بینوای مارا ای عشق این ساز شکسته اش خوش آهنگ تر است
  15. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نامه ات آمدو بوسيدم و از بر کردم خواندم و خواندم و هر بار مکرر کردم مست از نامه پر مهر نشستم تا صبح جان خود را ز گل نامه،معطر کردم بوسه بر نامه زدم،بوسه اي از پرده دل از پس بوسه،يکي بوسه ي ديگر کردم حلقه زد اشک به چشم من و در آينه اش قد و بالاي تو را جان مصور کردم نقش زيباي تو در ديده ام آمد با...
  16. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    شبیه حس پژمردن دچار شک بیرنگی من آرومم تو تنهایی حقیقت داره دلتنگی
  17. mahyam68

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    عزم آن دارم كه امشب مست مست پاي‌كوبان كوزه دردي به دست سر به بازار قلندر برنهم پس به يك ساعت ببازم هرچه هست تا كي از تزوير باشم رهنماي تا كي از پندار باشم خودپرست پرده پندار مي‌بايد دريد توبه تزوير مي‌بايد شكست وقت آن آمد كه دستي برزنم چند خواهم بود آخر پاي‌بست ساقيا در ده شرابي دلگشا هين...
  18. mahyam68

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    دل من در سبدی عشق به نیل تو سپرد نگهش دار به موسی شدنش می ارزد
  19. mahyam68

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم :heart: پای سگ بوسید مجنون خلق گفتند این چه بود؟ گفت این سگ گاه گاهی سوی لیلی رفته بود :heart: من ندانم که کی ام من فقط میدانم که تویی شاه بیت غزل زندگی ام
  20. mahyam68

    شعر نو

    تو کیستی که من اینگونه بی تو بی تابم شب از هجوم خیالت نمیبرد خوابم توکیستی که من از موج هرتبسم تو مثال قایق سرگشته روی گردابم من از کجا سر راه تو آمدم ناگاه چه کرد با دل من آن نگاه شیرین آه تو دوردست امیدی و پای من خستست چراغ چشم تو سبز است و راه من بستست تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه مدام پیش...
بالا