نتایح جستجو

  1. fahimeh89

    ختم صلوات برای شادی روح پدر امیر عزیز

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  2. fahimeh89

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  3. fahimeh89

    هزاران گل برای گل نرگس(برای تعجیل در ظهور صلوات)

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  4. fahimeh89

    ۞۩۞ ____۞۩۞___باران صلوات _____۞۩۞___۞۩۞

    الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
  5. fahimeh89

    ღ♥ღ هی فلانی دو سه خطی بنویسღ♥ღ

    بـــه شـــوق ِ دیــــدارت .. چـــه آب و جـــارویی راه انـــداخــتــه انـــد ! چــشـــمـــهـــا و مــــژه هــــایـــم ...
  6. fahimeh89

    هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنـَم .. میدانــم بالاخره یکــ روز به مــن نیاز...

    هـر روز صفحه ی نیازمندیـهــا را زیر و رو میکنـَم .. میدانــم بالاخره یکــ روز به مــن نیاز پــیدا میکنی .. !
  7. fahimeh89

    معماری با مصالحی از جنس دل

    لب هایم را به احترام رفتنت امروز سیاه میکنم! میبخشمِـــــت اما فراموشَـــت میکنم
  8. fahimeh89

    [IMG]

    [IMG]
  9. fahimeh89

    رد پای احساس ...

    آه از این زندان که رهایی را به رویا پیوند می زند آه از این زندان بان که مجالی نمی دهد آه از این حجره ی درد که در آن می سوزم آه ای آزادی ... آه ای آزادی
  10. fahimeh89

    سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد ... استوار بودم و تنومند ! من را انتخاب کرد ... دستی به تنه ام...

    سیاه پوشیده بود ، به جنگل آمد ... استوار بودم و تنومند ! من را انتخاب کرد ... دستی به تنه ام کشید ، تبرش را در آورد و زد .. زد .. محکم و محکم تر ... به خود میبالیدم ، دیگر نمی خواستم درخت باشم ، آینده ی خوبی در انتظارم بود ! سوزش تبر هایش بیشتر می شد که ناگهان چشمش به درخت دیگری افتاد ، او...
  11. fahimeh89

    [IMG] کاش مخابرات یه روز صبح بهت اس ام اس میداد: مشترک محترم و عزیز ما، شما قبلا در طول...

    [IMG] کاش مخابرات یه روز صبح بهت اس ام اس میداد: مشترک محترم و عزیز ما، شما قبلا در طول روز، فلان شماره رو دویست بار میگرفتی اس ام اس که حرفش رو نزن، اینقدر زیاد بود که ما حساب کتابش از دستمون در میرفت حتی بعضی اوقات اس ام اس هاتون اینقدر خوشگل بود که برا خودمون سیوش میکردیم...
  12. fahimeh89

    دل نامه یا نامه دل

    دنیا کوچک تر از آن است که گم شده ای را در آن یافته باشی... هیچ کس اینجا گم نمیشود ، آدم ها به همان خونسردی که آمده اندچمدانشان را می بندند و ناپدید می شوند یکی در مه یکی در غبار یکی در باران یکی در باد و بی رحم ترینشان در بـــــــــــــرف... آنچه به جا می ماند رد پایی است و خاطره ای که...
  13. fahimeh89

    [IMG] زنان قـــــــــوی دردهای خود را مانند کفشهای پاشنه بلند می پوشند! مهــم نیست...

    [IMG] زنان قـــــــــوی دردهای خود را مانند کفشهای پاشنه بلند می پوشند! مهــم نیست چقـــــدر اذیت می شوند شما فقــــــط زیبایی آنهـا را می توانید بینیــد.
  14. fahimeh89

    ღ♥ღ هی فلانی دو سه خطی بنویسღ♥ღ

    در دسترس بودنت دیگر برایم ارزش ندارد .... اکنون نه مشترک هستی ؛ نه مورد نظر ... !!!
  15. fahimeh89

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    مرد مسنی به همراه پسر 25 ساله اش در قطار نشسته بود. در حالی که مسافران در صندلیهای خود نشسته بودند، قطار شروع به حرکت کرد. به محض شروع حرکت قطار ، پسر 25 ساله که کنار پنجره نشسته بود پر از شور و هیجان شد. دستش را از پنجره بیرون برد و در حالی که هوای در حال حرکت را با لذت لمس می کرد فریاد زد ...
  16. fahimeh89

    استغفار و توبه - طلب بخشش و بازگشت

    اَستَغفِرُ اللهَ رَبی وَ اَتوبُ اِلَیه
  17. fahimeh89

    عاشقانه ی حیوانات

    عاااااااااااااااااااااالی بود لایک
  18. fahimeh89

    گربه ای در خیابان...

    ;):D...
  19. fahimeh89

    دیشب تا ساعت پنج پای کامپیوتر بودم صبح پا شدم دیدم چشام شده کاسه خون به لبم داغ جنون به کنارم تو...

    دیشب تا ساعت پنج پای کامپیوتر بودم صبح پا شدم دیدم چشام شده کاسه خون به لبم داغ جنون به کنارم تو بمون ! نرو با دیگری! خخخخخخ
بالا