نتایح جستجو

  1. mahyam68

    [IMG]

    [IMG]
  2. mahyam68

    غزل و قصیده

    معنی بخشیدن یک دل به یک لبخند چیست؟ من پشیمانم بگو تاوان آن سوگند چیست؟ گاه اگر از دوست پیغامی نیاید بهتراست داستانهایی که مردم از تو میگویند چیست؟ خود قضاوت کن اگر درمان دردم عشق توست این سرِآشفته و این قلب ناخرسند چیست؟ چند روز از عمر گلهای بهاری مانده است ارزش جان کندن گلها درین یک چند...
  3. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    گفتی که پــَر بکش ، برو از آسمان من باشـد ، قبـول ، کفتر ِ نا مهربان من هر بار گفته ام که : تو را دوست دارمت پـُر می شود از آتش ِعشقت دهان من این جمله که برای بیانش به چشم تو افتـاده است باز به لکنـت ، زبان من آنقدر عاشقـم که تو عاشـق نبوده ای دیگر رسیـده کارد ، بر این استـخوان من...
  4. mahyam68

    غزل و قصیده

    باراني ام , باراني ام , باراني از آتش يك روح بي پروا و سرگرداني از آتش . اين كوچه ها , ديوارها , اصلاً تمام شهر سوزان و من محبوس در زنداني از آتش . اهل غزل بودم ، خدا يكجا جوابم كرد با واژه اي ممنوع ، با انساني از آتش . بي شك سرم از توي لاكم در نمي آمد بر پا نمي كردي اگر طو فاني از آتش...
  5. mahyam68

    شعر نو

    دلم برای کسی تنگ است که همچو کودک معصومی دلش برای دلم می سوخت و مهربانی را نصیب من می کرد
  6. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    سرسبز دل از شاخه بریدم،تو چه کردی؟ افتادم و بر خاک رسیدم تو چه کردی؟ من شور و شرموج وتو سرسختی ساحل روزی که به سوی تو دویدم تو چه کردی؟ هر کس به تو از شوق فرستاد پیامی من قاصد خود بودم ودیدم تو چه کردی مغرور ولی دست به دامان رقیبان رسوا شدم وطعنه شنیدم تو چه کردی؟ تنهایی ورسوایی،بی مهری...
  7. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    اگر خطا نکنم عطر،عطر یار من است کدام دسته گل امروز بر مزار من است گلی که آمده بر خاک من نمیداند هزار غنچه خشکیده در کنار من است گل محمدی من،مپرس حالم را به غم دچار چنانم که غم دچار من است تو قرص ماهی و من برکه ای که میخشکد خود این خلاصه غم های روزگار من است بگیر دست مرا تا زخاک برخیزم...
  8. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    بد خلقم و بد عهد، زبان بازم و مغرور پشت سر من حرف زیاد است مگر نه؟ یک بار به من قرعه عاشق شدن افتاد یک بار دگر،بار دگر،بار دگر... نه!
  9. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای صورت پهلو به تبدّل زده ای رنگ من با تو به دل یکدله کردن تو به نیرنگ گرشور به دریازدنت نیست ازین پس بیهوده نکوبم سرِسودا زده برسنگ بامن سرِپیمانت اگر نیست نیایم چون سایه به دنبالِ توفرسنگ به فرسنگ من رستم وسهراب تو!این جنگ چه جنگیست گر زخم زنم حسرت و گر زخم خورم ننگ یک روز دو دلباخته...
  10. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلم یک ورق پاره نازک است دلم را مچاله نکن نگو اینکه یک کاغذ باطله ست به سطل زباله حواله نکن دلم دفتری کاهی است ورقهای آنرا نکن زودِ زود بیا بعضی از صفحه ها را بخوان از اول ببین حرف حرفِ تو بود
  11. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    زير خاکستر ذهنم باقيست،آتشي سرکش و سوزنده هنوز يادگاري ست ز عشقي سوزان،که بود گرم و فروزنده هنوز عشقي آن گونه که بنيان مرا،سوخت از ريشه و خاکستر کرد غرق در حيرتم از اينکه چرا،مانده ام زنده هنوز گاهگاهي که دلم مي گيرد،پيش خود مي گويم آن که جانم را سوخت،ياد مي آرد از اين بنده هنوز سخت جاني را ببين...
  12. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    ما قصه سکندر و دارا نخوانده ایم از ما بجز حکایت مهر و وفا نپرس
  13. mahyam68

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ای آفتاب آهسته نه پا در هوای یار من ترسم صدای پای تو خوابست و بیدارش کند..
  14. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    آخر اگر پرستش او شد گناه من عذر گناه من،همه،چشمان مست اوست تنها نه عشق و زندگی وآرزوی من او هستی من است که آینده دست اوست
  15. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    تو آرزوی بلندی و دست من کوتاه تو دور دست امیدی و پای من خسته ست همه وجود تو مهر است وجان من محروم چراغ چشم تو سبزست وراه من بسته ست
  16. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    نه اینکه فکر کنی مرهم احتیاج نداشت که زخم های دل خون من علاج نداشت تو سبز ماندی و من برگ برگ خشکیدم که آنچه داشت شقایق به سینه،کاج نداشت منم خلیفه تنهای رانده از فردوس خلیفه ای که از آغاز تخت وتاج نداشت
  17. mahyam68

    [IMG]

    [IMG]
  18. mahyam68

    ممنون دوست خوبم... این روز قشنگ برای شما هم خجسته...[IMG]

    ممنون دوست خوبم... این روز قشنگ برای شما هم خجسته...[IMG]
  19. mahyam68

    [IMG] ممنون دوست خوبم.

    [IMG] ممنون دوست خوبم.
  20. mahyam68

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلم گرفته ازین روزها دلم تنگ است میان ما ورسیدن هزار فرسنگ است
بالا