سخن از پیوند سست دو نام
و هم آغوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایق های سوخته بوسه تو
و صمیمیت تن هامان در طراری
و درخشیدن عریانیمان
مثل فلس ماهی ها درآب
سخن از زندگی نقره ای آوازیست
که سحرگاهان فواره کوچک می خواند...
من پشیمان نیستم
با من ای محبوب من،از یک منِ دیگر
که تو او را در خیابان های سرد شب
با همین چشمان عاشق باز خواهی یافت
گفتگو کن
وبه یاد آور مرا در بوسه اندوهگین او
بر خطوط مهربان زیر چشمانت
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دستهایت با دستهای من آشناست...:gol:
چنان که از قفس هم دو یاکریم به هم
از آن دوپنجره ما خیره میشدیم به هم
به هم شبیه به هم مبتلا به هم محتاج
چنان دو نیمه سیبی که هردونیم به هم
من وتوایم دو پژمرده گل میان کتاب
من وتوایم دو دلبسته از قدیم به هم
شبیه یکدگریم وچقدر دلگیر است
شبیه بودن گلهای بی شمیم به هم
من وتو رود شدیم و جدا...
شاید قانون این تاپیک اینجوری باشه..البته من چنین چیزی ندیدم...
این آهنگ رو با صدای داریوش شنیدم و به همین خاطر نوشتم داریوش.
ممنون از توجهتون.
خدانگهدار.
دل من دیگه خطا نکن
با غریبه ها وفا نکن
زندگیت رو باختی دل من
مردمُ شناختی دل من
تا به کی سراپا حقیقتی
تا به کی خراب مُحبّتی
هم نشین این و اون میشی
خسته و پریشون و خون میشی
دشت وقتی تو کویر میشه
مرغ آرزوت اسیر میشه
روبروت سراب
پشت سر خراب
ساکت و صبوری دل من
مثل بوفِ کوری دل من
زندگی رو باختی دل...