نتایح جستجو

  1. رجایی اشکان

    خلوتی با خدا

    این روزها می خوانم الا بذکر الله تطمئن القلوب را... تسبیح به تسبیح.... آ خدا..... نگام کن.... فقط همین....
  2. رجایی اشکان

    چه چیز را بنویسم تا لحظه ای سکوت در ذهنم برقرار شود یا فریاد زنی زنجیری در اندام مغز من طنین...

    چه چیز را بنویسم تا لحظه ای سکوت در ذهنم برقرار شود یا فریاد زنی زنجیری در اندام مغز من طنین انداز است یا ضجه ی کودکی در دوردستی نامعلوم یا مویه گویی های مردی لال و بادی پر هول و پر وزش و همین است که کلامم در پرشی پر ارتفاع بین خوشی و ناخوشی معلق میماند نشسته ام به سبك ديوانگان خيره در چشم هاي...
  3. رجایی اشکان

    چه چیز را بنویسم تا لحظه ای سکوت در ذهنم برقرار شود یا فریاد زنی زنجیری در اندام مغز من طنین...

    چه چیز را بنویسم تا لحظه ای سکوت در ذهنم برقرار شود یا فریاد زنی زنجیری در اندام مغز من طنین انداز است یا ضجه ی کودکی در دوردستی نامعلوم یا مویه گویی های مردی لال و بادی پر هول و پر وزش و همین است که کلامم در پرشی پر ارتفاع بین خوشی و ناخوشی معلق میماند نشسته ام به سبك ديوانگان خيره در چشم هاي...
  4. رجایی اشکان

    مردم دنيا دردي دارند ابدي... اسمش را گذاشته اند "يار" هم در بودنش مي نالند هم در نبودنش...:)

    مردم دنيا دردي دارند ابدي... اسمش را گذاشته اند "يار" هم در بودنش مي نالند هم در نبودنش...:)
  5. رجایی اشکان

    من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهائی من پیچاندی مهر دستان تو دنبال دعائی می گشت...

    من که تسبیح نبودم ، تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهائی من پیچاندی مهر دستان تو دنبال دعائی می گشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی و بر گفته خود خندیدی از همین نغمه تاریک مرا ترساندی بر لبت نام خدا بود ، خدا شاهد ماست بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی دست ویرانگر تو عادت چرخیدن داشت عادتت...
  6. رجایی اشکان

    شبتون اروووم خانم مهندس و تشکر

    شبتون اروووم خانم مهندس و تشکر
  7. رجایی اشکان

    یک جرعه کتاب..

    توی مراحل اول تو فقط عاشق می شی! حسابی عاشق می شی. اونقدر که دوست داری کره ی زمین رو به اسم طرف کنی. اونقدر که دوست داری شیرجه بزنی تو طرف، تو دستاش، توروحش. دوست داری میلیون ها ساعت نگاش کنی، اما دوست نداری واسه یه لحظه، حتی یه لحظه بهش دست بزنی، دوست نداری لمسش کنی، دوست نداری باهاش...
  8. رجایی اشکان

    دچار حس پوچی زندگی شدم

    :biggrin::biggrin::biggrin::biggrin::biggrin:
  9. رجایی اشکان

    یک جرعه کتاب..

    چيزهايي هست كه درمان نمی شود و سال ها خواهد گذشت اما هرگز درمان نخواهيم شد ! شايد دوباره چراغی روي ميز داشته باشيم و گلدانی گل و عكس های عزيزانمان را. اما ديگر اين چيزها را باور نداريم. چون كه يک بار مجبور شديم ناگهان ترکشان كنيم. فضیلتهای ناچیز ناتالیاگینزبورگ
  10. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  11. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  12. رجایی اشکان

    [IMG]

    [IMG]
  13. رجایی اشکان

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا...

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا داشتیم از دوشنبه ها نمی ترسیدم حتی گاهی در راه مدرسه جنگل های انبوه را از روی شانه ام برمی داشتم تا سرزمین جدیدی فتح کنم پنجشنبه ها اما تاریخ ترسناکی داشت تمام راه نگران جنگ های داخلی بودم و تا رسیدن به...
  14. رجایی اشکان

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا...

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا داشتیم از دوشنبه ها نمی ترسیدم حتی گاهی در راه مدرسه جنگل های انبوه را از روی شانه ام برمی داشتم تا سرزمین جدیدی فتح کنم پنجشنبه ها اما تاریخ ترسناکی داشت تمام راه نگران جنگ های داخلی بودم و تا رسیدن به...
  15. رجایی اشکان

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا...

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا داشتیم از دوشنبه ها نمی ترسیدم حتی گاهی در راه مدرسه جنگل های انبوه را از روی شانه ام برمی داشتم تا سرزمین جدیدی فتح کنم پنجشنبه ها اما تاریخ ترسناکی داشت تمام راه نگران جنگ های داخلی بودم و تا رسیدن به...
  16. رجایی اشکان

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا...

    اقیانوس آرام روی دوشم بود و نهنگ ها در کوله ام خودکشی دسته جمعی می کردند دوشنبه ها جغرافیا داشتیم از دوشنبه ها نمی ترسیدم حتی گاهی در راه مدرسه جنگل های انبوه را از روی شانه ام برمی داشتم تا سرزمین جدیدی فتح کنم پنجشنبه ها اما تاریخ ترسناکی داشت تمام راه نگران جنگ های داخلی بودم و تا رسیدن به...
  17. رجایی اشکان

    تنـہایی را سربــازے فـــہـمـید ڪہ مرخــصــے داشــــت اما جایــے براے رفتـــڹ نداشتـــ

    تنـہایی را سربــازے فـــہـمـید ڪہ مرخــصــے داشــــت اما جایــے براے رفتـــڹ نداشتـــ
  18. رجایی اشکان

    مرد باشی تنها باشی دلتنگ باشی آواره ی کوچه و خیابان باشی وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی،...

    مرد باشی تنها باشی دلتنگ باشی آواره ی کوچه و خیابان باشی وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی، نزدیک میشوی سیگارت را روشن میکنی بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی دا ا ا ا ا ا غ... این داستان هیچ دنباله ای ندارد نیکی_فیروزکوهی
  19. رجایی اشکان

    تنـہایی را سربــازے فـــہـمـید ڪہ مرخــصــے داشــــت اما جایــے براے رفتـــڹ نداشتـــ

    تنـہایی را سربــازے فـــہـمـید ڪہ مرخــصــے داشــــت اما جایــے براے رفتـــڹ نداشتـــ
بالا