نتایح جستجو

دلم سیـــب می خواهد نمی خواهی آدم شوی ؟؟؟ مهران پیرستانی / سوم تیرماه نود

کمر بسته ام به خودکشی ؛ بیخیال هم نمی شوم . هم دست اند با من ... این سیگــــارهای تلخ و آن خاطرات شیرین . مهران پیرستانی / اول تیرماه نود

آفت گرفته است ... خرمنی که هر روز سرش وعده می دادی . مهران پيرستاني / بیست و هفتم خرداد نود

سیب را برای خودت نگه دار دیگر حـــوایت به سرم نمی زند اینروزها ... هلو های پوست کنده بیــــداد میکنند مهران پیرستانی / سوم تیر نود

لعنت به تو که جنس ات خراب است دل چرکین تر می شوم هر بار صابون ات به تن ام می خورد . مهران پيرستاني / بیست و هفتم خرداد نود

خـــــــــــــریدار ندارد ... دلـی که برایت " لَــک " زده است مهران پيرستاني / بیست و سوم تیر نود

شیرین نمیشود ... طعم تلخ دروغ هایی که به خوردم داده ای کار از حلوا حلوا کردن گذشته ست مهران پيرستاني / ششم تیر نود

لطفا عشق به من تعارف نکنید ! سیـــــــــرم ... از بسکه گول خورده ام . مهران پيرستاني / دهم تیر نود

به من نه، دست کم به این آدم ها که خیال می کنند تو در توهمات منی، خودت را نشان بده!

تکلیف مرا معلوم کن! از نبودن توست که این همه می نویسم؟ یا از بودنت؟ چقدر از تو بنویسم که تکلیفم معلوم شود...؟

تو می توانستی تاج سرم باشی که انگار من پادشاه عاشقان جهانم و تو ملکه ی رشک برانگیزِ شعرها... چه فایده، حالا هر دو آدم هایی معمولی هستیم...

تو بعد از کشف الکل شاعرانه ترین کشف بشری، من از سرودن تو مست می شوم...

حیف که روی تو غیرت دارم، وگرنه روسریت را از همین سطر باز می کردم که همه ببینند چه خیالی بافته ام از موهات...

جانِ این بوسه را به لب رسانده ای، بس که لبالبِ این شعر پرسه می زنی...

از موهای تو شعر می بافم و می ریزم روی شانه ات... حالا همین که از سطر بعدی باد می وزد... افسوس... همیشه تو را به باد می دهم...

زجرجدایی پویابیاتی

بانوی موسیقی وگل ابی

من اگه نباشم کامران وهومن

وقتی کسی رو دوست داری کامران وهومن

بیا قدم بزنیم من با تو تو با هرکه دلَ‌ت خواست. فقط بیا قدم بزنیم! دارند تکراری می‌شوند عاشقانه‌هام بیا دوباره اتفاق بیفتیم!