نتایح جستجو

خدا رو شکر برای من جواب داد... امروزم تو دانشگاه به بچه ها میگم... اتفاقا پارسال یکی از پسرهامون برای آجیل و خوراکی های شب عید تو دانشگاه کمک جمع کرد..از طرف یه مؤسسه خیریه.. خیلی هم موفق بود.. انشا الله که اینطور باشه.. البته مراجع ... (-:

قشنگ بود..مرسی.. من یه استاد فیزیک داشتم که میگفت.. از دید فیزیک که نگاه کنی خدا رو یک منبع پر از انرژی می بینی..و اگر اینو بپذیری بهشت و جهنم یه معنای دیگه پیدا میکنند.. بهشت میشه نزدیکی به این source انرژی و دوری از اون هم جهنم..

بچه ها من یه پیشنهاد دارم.. همه میتونیم توی دانشگاه و یا فامیل این کمک ها رو جمع کنیم و برای محک بفرستیم.. یعنی به جای اینکه هر نفر بره فرم جدا پر کنه یکی اینکارو کنه و بشه رابط... من الان این کار رو کردم.. و خیلی خوب بود...

نه.. ناراحت نشدم... مگه شما چیزی گفتی؟؟؟؟ من که یادم نیست... مرسی که وقت گذاشتی و جواب دادی.

بله..من هم امیدوارم.. چون سختی های این بیماران رو از نزدیک دیدم و کاملا شرایطشون رو درک میکنم.. امیدوارم خداوند بهمون توان بده تا کاری بکنیم. ممنون دوست من .

من اینجا یه داداش دارم که قدر همه دنیا برام عزیزه...

فکر میکنم منظور من رو درست متوجه نشدی.. چون تو صفحه اول دو جا معرفی شده.. میخواستم بدونم برای جاهای دیگه هم میتونیم کاری بکنیم یانه.. همین. منظور من این بود. ممنون از راهنماییت.

سلام... امیدوارم من هم بتونم کمکی بکنم..

خب من خوندم ..حالا یه سؤال.. یعنی دوتا اول اینکه فرقی نمیکنه که کمک ها به کدوم مؤسسات باشه؟ بعد اینکه شما به مناطق جنوب تهران رفتید؟ یعنی شیرخوارگاه های اونجا؟

سلام.. باشه.. مرسیییی

سر زدم اما راستش زیاد چیزی دستگیرم نشد.. اگه یه کم برام توضیح بدید ممنون میشم.. البته اینجا نه چون با اینا قاطی میشه..تو صفحه عمومیم .. مرسی

سلام به همگی... روز همگی به خوبی بگذره...

وااااااااااااااااااایییییی داغون شد... جالب بود..مرسیییییی

مرسی.. دیشب searchکردم..اما یه سری شعر داد که در مورد عاشورا بود.. اما شما شعرای عاشقانه می نویسید..اینا اصلا این شکلی نبود..

مرسی داداشم.. خوبم... شما خوبی؟ خیلی قشنگ بودن... واقعا ذوق کردم.. مرسی

وااااااااااااااااااااای من واقعا شوکه شدم... اینا خیلی قشنگن... خیلیییییییی مرسی داداشم... مرسیییییییی

مرسی..

ما دو تن مغرور هر دوو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش ازین در من صبوری نیست بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم

خواااااااب راحت.. بدون صدای همسایه ها... بعدشم غذای گرم خونه

ما دو تن مغرور هر دو از هم دور وای در من تاب دوری نیست ای خیالت خاطر من را نوازش بار بیش ازین درمن صبوری نیست بی تو من تنهای تنهایم من به دیدار تو می آیم