....هر سو, مرا کشید پی خویش در به در,
این خوش پسند دیده زیباپرست من.
شد راهنمای این دل مشتاق بی قرار,
بگرفت دست من:
و آن آرزوی گمشده, بی نام و نشان,
در دورگاه دیده من جلوه می نمود.
در وادی خیال, مرامست میدواند,
وز خویش می ربود.
از دور می فریفت, دل تشنه مرا,
چون بحر, موج می زد و لرزان چو آب بود...