عاشق معماری بودم و هستم! الانم دارم عمران می خونم! رشته ای که ازش متنفرم و می دونم که نه تنها 4 سال دانشجوییم رو بلکه باقی زندگیمو عذاب آور تر از اونی که هست می کنه!
آسمان خانم خداییش شما عاشق چیه عمرانی؟؟:surprised:(البته به علاقتون احترام می زارم, فقط کنجکاوم)
در این اندیشه ها می سوخت چون شمع/که گرد آلود پیدا شد سواری
به پیش پادشه افتاد بر خاک/شهنشه گفت:آمد؟ گفت: آری.
پس آنگه کودکان را یک به یک خواست/نگاهی خشم آگین اندر هوا کرد
به آب یده اول دادشان غسل/ سپس در دامن دریا رها کرد
گاهی چه زود دیر می شود!
گاهی چه زود فرصتها را از دست می دهیم!!!!
باید به تو می گفتم! باید به تو می گفتم در ذهن لعنتیم چی می گذره!
باید می گذاشتم آتشفشان درونم فوران کند! باید حرف می زدم!
نباید خیال می کردم که با نگاه می شود همه چیز را فهمید! نباید....
گلایه ای از تو ندارم! با شادی تو من نیز...
هدايت در ملتقاي خيام و کافکا(بخش سوم)
هدايت در ملتقاي خيام و کافکا(بخش سوم)
در کتاب نخست، يعني رباعيات...، هدايت 201 رباعي را برگزيده که بلافاصله پس از طبع صفحات اصلي ــ چنانکه در بعدالتحرير توضيحي او و ناشر در صفحة پاياني کتاب آمده است ــ بر او معلوم شده که از آن ميان چهار رباعي از خيام...
هدايت در ملتقاي خيام و کافکا(بخش دوم)
هدايت در ملتقاي خيام و کافکا(بخش دوم)
از طرف ديگر، چنانکه ميدانيم، هدايت کمابيش همين رابطه را با نويسندة نامآور چک فرانتس کافکا نيز داشته است، و گرايش و ارادت خود را نسبت به او، به همان صراحت، نشان داده است؛ به طوري که شناخت همه جانبة انديشه و آثار...
هدايت در حوالي بيست سالگي، دو سه سالي قبل از سفر تحصيلي خود به فرانسه، در تدارک تأليف نخستين کتابش بود. او براي تآليف اين کتاب، که شامل گزيدهاي از رباعيات خيام و مقدمهاي تفصيلي بر آن بود، ناگزير از غوطه خوردن در متون کهن ادب فارسي بود، که براي جواني به سن او سخت شگفتانگيز مينمود. اين شگفتي...
تا اون جایی که یادم میاد میگفتن دوست داشته باش تا دوستت داشته باشن!
یعنی اگر در مقابل تمام چیزایی که به دیگران می دم چیزی نگیرم باید خوشال هم باشم!:surprised: