خواجه مگو که من منم من نه منم نه من منم
گر تو تویی و من منم من نه منم نه من منم
عا شق زار او منم بی دل و یا ر او منم
با غ و بها ر او منم من نه منم نه من منم
یار و نگار او منم غنچه و خار او منم
بر سر دار او منم من نه منم نه من منم
از نظر من مساله ای نیست،اگه دوستان مشکل نداشته باشند
یا میشه یه تاپیک جدید بزنید در صورت عدم وجود
تو را نادیدن ما غم نباشد
که در خیلت بِه از ما کم نباشد
الان این شعر سنتی؟:surprised:
دوش میامد و رخساره برافروخته بود
تا کجا باز دل غمزدهای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهراشوبی
جامهای بود ک بر قامت او دوخته بود