نتایح جستجو

آنچه از سر گذشت ،، شد سرگذشت! چونکه بی لذت گذشت ،،، گفتیم بد گذشت ؟ تا که خواستیم دو روزی خوش شویم بر در خانه نوشتند ،، فلانی در گذشت... قدر همدیگر و بدونیم ...

تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

دست از طلب ندارم تا کام دل براید یا تن رسدبه جانان یا جان ز تن دراید

تمیز نیک وبد روزگار،کار تو نیست چو چشم آینه،در خوب وزشت،حیران باش

ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود ان چه می پنداشتیم تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد

تو را ک دیده ز خواب و خمار باز نباشد ریاضت من شب تا سحر نشسته چ دانی

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم تبسمی کن و جان بین همی سپرم شبتون بخیر :gol:

توانا بود هرکه دانا بود زدانش دل پیر برنا بود شبتون بخیر:gol:

سلام استاد اجازه هست شعرم براتون بفرستم ؟

هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود وارهد از حد جهان بی حد و اندازه شود

تو وطوبی و ما و قامت یار فکر هرکس به قدر همت اوست

تنت ب ناز طبیبان نیاز مند مباد وجود نازکت آرزده گزند مباد

ما می زدگان از دل و جان تا به جهان هستیم پیمانه به دستیم با اهل وفا صدق و صفا ما به خدا هرگز پیمان نشکستیم

در مذهب ما باده حلال است ولیکن به روی تو ای سرو گل اندام حرام است

هر نا کس و کس مي کند آزار دل من با آنکه به گيتي سر آزار کسم نيست

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

در این حضرت چو مشتاقان نیاز آرند ناز آرند که با این درد اگر در بند درمانند درمانند ببخشید سرعت نتم داغونه

ما رخ ز شکر افروخته با موج و بحر آموخته زان سان که ماهی را بود دریا و طوفان جان فزا

مظلوم و دانا :D

مو سپيد آخر شدي اي برف تا سرانجامم چنين ديدي در دلم باريدي... اي افسوس بر سر گورم نباريدي روز خوش