:gol:
دگرباره به پرسیدش جهاندار که دارم زین قیاس اندیشه بسیار
نخستم در دل آید کاین فلک چیست درونش جانور بیرون او کیست
جوابش داد مرد نکتهپرداز که نکته تا بدین دوری مینداز
حسابی را کزین گنبد برونست جز ایزد کس نمیداند که چونست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار
خوش به حال چشمه ها و دشتها
خوش به حال دانهها و سبزهها
خوش به حال غنچههای نیمهباز
خوش به حال دختر میخک که می خندد به ناز
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟
کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من
نه بستهام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تختهپاره بر موج، رها، رها، رها من