نتایح جستجو

خوب معلومه.کی گفته ایران جز خاورمیانست!!:surprised:اصلا ما بااین عربا هیچ حوره یکی نمیشیم چه قل چه حالا...اصلا بمیریم...نابود شیم...مثل افغانستان شیم...ولی با این عربا یه جورحساب نشیم.

برای خاطر گلدان های اقاقی... ورسم سرد این فصل ناموزون... برای مهر... برای اشک... و گاهی برای درد... شانه هایت را پشت قایم باشک خاطرات انباری پنهان نکن! آن جا بوی کهنگی می آید! و تو... باید ساده ترین سپیدار خاطرم باشی. [IMG] [IMG]

ادی اون شعر اولیه!"پاهایت را جمع کن؟؟!!"یادته؟ تو هم گفتی "باشه چشم.پاهامو جمع می کنم!" جون من بیا این دفعه هم بگو که دستات رو بر میداری. بابا دیوونمون کردی دیگه.خیلی لوسی

نه به شوق باران... نه به اضطراب این همه دلتنگی! تو را به اندازه سحر باور می کردم! ای کاش خاطرات کهنه ات را از روی آینه رنگ ورو رفته اتاقم پاک میکردی! آن وقت برایت نه می گریستم، نه حتی می خندیدم! ... دست هایت را از لا به لای دقایقم بردار... و برو!

برای خاطر گلدان های اقاقی... ورسم سرد این فصل ناموزون... برای مهر... برای اشک... و گاهی برای درد... شانه هایت را پشت قایم باشک خاطرات انباری پنهان نکن! آن جا بوی کهنگی می آید! و تو... باید ساده ترین سپیدار خاطرم باشی. [IMG]

برای خاطر گلدان های اقاقی... ورسم سرد این فصل ناموزون... برای مهر... برای اشک... و گاهی برای درد... شانه هایت را پشت قایم باشک خاطرات انباری پنهان نکن! آن جا بوی کهنگی می آید! و تو... باید ساده ترین سپیدار خاطرم باشی. [IMG]

چون عرب جماعت آدم بشو نیست...حالا چه فقط ابراهیمیاش چه همش.:D کار بی فایده ای بود!!:surprised:

آره.شوخیه...ضایست که الکیه.کاش ادی میومد به ما هم میگفت کی میمیریم تا به دوستمون پسورد میدادیم میگفتیم بیاد اینجا خبر بده!!!

برای خاطر گلدان های اقاقی... ورسم سرد این فصل ناموزون... برای مهر... برای اشک... و گاهی برای درد... شانه هایت را پشت قایم باشک خاطرات انباری پنهان نکن! آن جا بوی کهنگی می آید! و تو... باید ساده ترین سپیدار خاطرم باشی.

با تو... خاکستری ترین رنگ بهارم! باران است! مگر نه؟! من با تو... بی تو... بارانم! و تو بامن... بی من...! ... ای کاش نزدیک تر بودی شاید چشم هایت خواندنی می شدند!

آره.آخه ادی آدم خودکشی هم نیست.به نظرم یه شوخی بی مزست.میتونست اگه میخواد بره درست بیاد اینو بگه.میتونست همینجوری بره دیگه هم نیاد.

آره منم همین فکر میکنم.به نظرم حرفش ایهامه.خودش می گفت اگه دوستش بمیره منم باهاش میرم ولی خودم ازش قول گرفتم که دیگه این جوری نگه.کلی با همم حرف زدیم.قول داده بود.نمی تونم باور کنم

سلام.ببخشید نبودم باز. میدونی کاش هیچ وقت هم نمیومدم.آخه گفتن که ادوارد مرده.دارم دیوونه میشم.ولی دروغه امکان داره.نمی خوام باور کنم.اصلا نمیشه.بی جا کرده بمیره مگه دست خودشه.بزنم تو سرش.اه...دارم دیوونه میشم.الان سکته میزنم به خدا.

سلام.خوبی؟ من 4روز نبودم بعد اومدم این پیام در مورد ادوارد رو دیدم.دروغه نه؟؟تو باور میکنی؟من یکی که دارم دیوونه میشم.آخه اصلا جور نیست.مگه میشه؟؟

من که باور نمی کنم یعنی نمی خوام باور کنم.امکان نداره بابا چندروز پیش بود با هم کلی خندیدیم این جا.نه...ادوارد زندست خسته شده بوده میخواسته یه کم مزه بریزه متفاوت خداحافظی کرده باشه اومده گفته من مردم که دیگه مجبور نباشه دونه دونه جوابمون بده.نه!ادی جون زندست.منم هرروز براش پیام میدم.آخه ادی رو...

ادوارد حتی نمی تونم فکرش بکنم تو رو خدا اگه دروغه با باورام بازی نکن تازه داشتم به یه چیزای خوبی می رسیدم ادوارد تو قول داده بودی که حتی اگه بدترین اتفاق هم واسه دوستت افتاد زنده بمونیخودم ازت قول گرفتم تو که اهل بدقولی نبودی.شوخی نکن باهام خواهش می کنم خودت بیا بگو می خوامبرم خستم حوصله نداشتم...

اینقد خالی نبند.ادوارد قشنگ همه روگذاشتی سر کار.یعنی چیاین چرت و پرتا بیا درست حرف بزن همه بفهمن چه قد لوسی. این چیزا که شوخی بردار نیست...اصلا حوصله شوخیای بی مزتو ندارم.

اول که خوش اومدی...جلو جلو... ببین اگه یه سر بری عفیف آباد و ستارخان وملاصدرا دیگه کافیه!;) ببین شیرازی جماعت الکی خوشه به خاطر همین سرتو بچرخونی رستوران و کافی شاپ میبینی...همه جوره... ضرر هم نداره اگه یه مختصر جاهای تاریخی رو هم ببینی...من خودم باغ ارم و نارنجستان قوام رو خیلی دوست...

سپید تر از کوه برف خورده هم که بیایی... تو رارنگ موهای تاب خورده شب می بینم! .. شب همیشه چیز دیگریست!

بازی با خورشید بازی با خورشید اینا رو دوست دارم...