نتایح جستجو

  1. succulent

    ای پادشه خوبان داداز غم تنهایی/ دل بی تو به جان امد وقتست که بازآیی دایـــم گل این بستان شاداب...

    ای پادشه خوبان داداز غم تنهایی/ دل بی تو به جان امد وقتست که بازآیی دایـــم گل این بستان شاداب نمیماند/ دریاب ضعیفان رادروقت توانائی دیشب گله زلفش باباد همی کردم/ گفتاغلطی بگذرزین فکرت سودائی صدباد صبا اینجاباسلسله میرقصند/ اینست حریف ای دل تا بادنپیمایی مشتاقی ومهجوری دور از توچنانم کرد/ کز دست...
  2. succulent

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و...

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت/ كه اگر سر برود از دل و از جان نرود از دماغ من سرگشته خيال دهنت/ به جفاى فلك و غصه ء دوران نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست/ برود از دل من وز دل من آن نرود در ازل بست دلم با سر زلفت...
  3. succulent

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و...

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت/ كه اگر سر برود از دل و از جان نرود از دماغ من سرگشته خيال دهنت/ به جفاى فلك و غصه ء دوران نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست/ برود از دل من وز دل من آن نرود در ازل بست دلم با سر زلفت...
  4. succulent

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و...

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت/ كه اگر سر برود از دل و از جان نرود از دماغ من سرگشته خيال دهنت/ به جفاى فلك و غصه ء دوران نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست/ برود از دل من وز دل من آن نرود در ازل بست دلم با سر زلفت...
  5. succulent

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و...

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت/ كه اگر سر برود از دل و از جان نرود از دماغ من سرگشته خيال دهنت/ به جفاى فلك و غصه ء دوران نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست/ برود از دل من وز دل من آن نرود در ازل بست دلم با سر زلفت...
  6. succulent

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و...

    هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود/ هرگز از ياد من آن سرو خرامان نرود آن چنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت/ كه اگر سر برود از دل و از جان نرود از دماغ من سرگشته خيال دهنت/ به جفاى فلك و غصه ء دوران نرود هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست/ برود از دل من وز دل من آن نرود در ازل بست دلم با سر زلفت...
  7. succulent

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن...

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم یک عشق خیال است و خیال است و خیال
  8. succulent

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر...

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم
  9. succulent

    یکی در آرزوی دیدن توست یکی در حسرت بوسیدن توست ولی من ساده و بی ادعایم تمام هستی ام خندیدن توست

    یکی در آرزوی دیدن توست یکی در حسرت بوسیدن توست ولی من ساده و بی ادعایم تمام هستی ام خندیدن توست
  10. succulent

    یکی در آرزوی دیدن توست یکی در حسرت بوسیدن توست ولی من ساده و بی ادعایم تمام هستی ام خندیدن توست

    یکی در آرزوی دیدن توست یکی در حسرت بوسیدن توست ولی من ساده و بی ادعایم تمام هستی ام خندیدن توست
  11. succulent

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر...

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم
  12. succulent

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر...

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم
  13. succulent

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر...

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم
  14. succulent

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر...

    زندگی دفتری از خاطره هاست یک نفر در دل شب یک نفر در دل خاک یک نفر همدم خوشبختی هاست یک نفر همسفر سختی هاست چشم تا باز کنیم عمرمان می گذرد ما همه همسفریم
  15. succulent

    دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز جان به لب آمد و لب بر لب جانان...

    دلم آشفته آن مایه ناز است هنوز مرغ پرسوخته در پنجه باز است هنوز جان به لب آمد و لب بر لب جانان نرسید دل به جان آمد و او بر سر ناز است هنوز
  16. succulent

    به آن چشمت که همچون رنگ دریاست به آن نازی که از چشم تو پیداست منم ای نازنین تا زنده هستم تو را...

    به آن چشمت که همچون رنگ دریاست به آن نازی که از چشم تو پیداست منم ای نازنین تا زنده هستم تو را من دوست دارم می پرستم من آهنگ غریب روزگارم غمی در انتهای سینه دارم تمام هستیم یک قلب پاک است که آن را زیر پایت می گذارم
  17. succulent

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن...

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم یک عشق خیال است و خیال است و خیال
  18. succulent

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن...

    یک عشق عروج است و رسیدن به کمال یک عشق هیاهوی درون است و تمنای وصال یک عشق سکوت است و سخن گفتن چشم یک عشق خیال است و خیال است و خیال
  19. succulent

    نَفْسْ آمد و گفت فرمانده انسان منم سرچشمه هر صفات حیوان منم عقل آمد و گفت ای حریص همه خواه در...

    نَفْسْ آمد و گفت فرمانده انسان منم سرچشمه هر صفات حیوان منم عقل آمد و گفت ای حریص همه خواه در پهنه ی نور دلیل ایمان منم
  20. succulent

    نَفْسْ آمد و گفت فرمانده انسان منم سرچشمه هر صفات حیوان منم عقل آمد و گفت ای حریص همه خواه در...

    نَفْسْ آمد و گفت فرمانده انسان منم سرچشمه هر صفات حیوان منم عقل آمد و گفت ای حریص همه خواه در پهنه ی نور دلیل ایمان منم
بالا