نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی بهار من گذشته شاید شکوفه ی جمال تو ، شکفته در خیال من چرا نمی کنی نظر ، به زردی جمال من بهار من گذشته شاید تو را چه حاجت نشانه من تویی که پا نمی نهی به خانه من چه بهتر آن که نشنوی ترانه من نه قاصدی که از من آرد ، گهی...
  2. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    غربت عمیق اندوه منو ، چاه خشک تو بیابون نداره سردی و تاریکی زندگیمو ، هیچ شبی تو هیچ زمستون نداره مثل شعر مرثیه از شب و گریه پرم ، برای تموم شدن لحظه ها رو می شمرم کی ستاره منو از آسمون ، پشت این پرده خاموشی کشید گلدون شیشه ای مو کی زد به سنگ ، کی منو بخود فراموشی کشید کاش میشد واسه خودم گریه...
  3. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    همه ما وارثیم وارث عذاب عشق سهم اون ** بیشتره که میشه خراب عشق سوختن و فریاد زدن اینه رمز و راز عشق وقت از خود مردنه لحظه آغاز عشق واسه این صدای نی موندنی ترین شده که به لطف زخم عشق حنجرش خونی شده همه ما وارثیم وارث عذاب عشق سهم اون ** بیشتره که میشه خراب عشق سهم من گلوی زخمیه منه ، یه صدا واسه...
  4. hamedinia_m51

    كوي دوست

    انگار با من از همه کـس آشناتری ، از هر صدای خوب برایم صداتری ایینه ای به پکی سر چشمه ی یقین ، با اینکه روبروی منی و مکدری تو عطر هر رسیده و نجوای هر نسیم ، تو انتهای هر ره و آن سوی هر دری لالای پر نوازش باران نم نمی ، خاک مرا به خواب گل یاس میبری انگار با من از همه کـس ‌آشناتری ، از هر صدا خوب...
  5. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    در امتداد سکوت... سکوت میکنی! سکوتی به وسعت مهربانی تو و به عمق دلدادگی من! سکوت تو سرآغاز تمام فریادهای من است و سؤالی که همیشه بی پاسخ ماند! چرا من...؟
  6. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    هرگز گمان مبر ز خيال تو غافلم.... گر مانده ام خموش خدا داند و دلم....
  7. hamedinia_m51

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    سر از سبک و سیاقِ نوشتن ام در نمی آوری ، باشد ! ادا اصول های عاشقی را که می فهمی !؟
  8. hamedinia_m51

    // ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

    می سوزم و می سوزم ، با زخم تو می سازم با هر غزل چشمت من قافیه می بازم پیش از تو فقط شعرم معراج غرورم بود ای از همه بالاتر ینک به تو می نازم این سفره ی خالی را ، تو نان غزل دادی ای پر برکت گندم من از تو می آغازم من اهل زمین بودم ، فواره نشین بودی با دست تو پیدا شد بال همه پروازم از شبنم هر لاله ،...
  9. hamedinia_m51

    ترانه ها و تصنیف ها...

    همسفر تنها نرو بذار تا با هم بریم سرنوشتمون یکی هر دو مون مسافریم تازه از راه رسیدم هنوزم خسته رام همسفر تنها نرو ، بذار تا منم بیام سخته دل کندن از این شهر و دل بستگی ها موندن از خونه جدا ، با همه خستگی ها جون به لبهام رسیده تا به کی دربدری گرد غربت روتنم ، که بازم باید بری بذار تا خستگی...
  10. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    تو نيستي و صداي تو هواي خوب اين خونه است صدايِ پايِ عطرِ گُل صداي عشق ديوونست تو از من دور و من دل تنگ تو آبادي و من ويرون هميشه قصه اين بوده يکي خندون يکي گريون هميشه قصه اين بوده تو يک لحظه ، تو يک ديداريه زخم از زهر يک لبخند تموم عمر فقط يک بار پس از اون زخم پروردن پس از اون عادت و...
  11. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    ((به یادتم)) چرا هنوز به یادتم مثل تو من بد نشدم؟ اشکم چرا بند نمیآد از تو مگه رد نشدم؟ نشستی توی ذهنم و بهم میگی که سرد شدی نمی دونم چرا میخوای نشون بدی که بد شدی من که هنوز به یادتم تو بی خیال شدی عزیز رو زخم کهنه ی دلم دوباره تو نمک نریز رویای ما تموم شده مثل تموم قصه ها آخر...
  12. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    ((سکوت بعد طوفان)) بذار خالی شم از رویات،که این شبها پر از درده چرا اون لحظه های خوب، دوباره بر نمی گرده؟ بذار خالی شم از فکرت که من در فکر پایانم حالا محو تماشای ، سکوت بعد طوفانم تمام دلخوشیه من ، همون حرفای خوبت بود ولی باور نمی کردم که دنیامون بشه محدود حالا بین من و چشمات فقط یک شیشه ی...
  13. hamedinia_m51

    تو کدوم کوهی که خورشید از تو چشم تو می تابه چشمه چشمه ابر ایثار روی سینه ی تو خوابه تو کدوم...

    تو کدوم کوهی که خورشید از تو چشم تو می تابه چشمه چشمه ابر ایثار روی سینه ی تو خوابه تو کدوم خلیج سبزی که عمیق ، اما زلاله مثل اینه پاک و روشن مهربون مثل خیاله کاش از اول می دونستم که تو صندوقچه ی قلبت مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته کاش از اول می دونستم که تو دستای نجیبت...
  14. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    چند گویم من از جدایی ها روزگاری با غم دوری تو من ساختم قصه ها و غصه ها با یاد تو پرداختم با امید دیدنت یک لحظه و یک ثانیه بارها در کنج غم شعر و غزلها ساختم شور عشقت خانه ی دل را به بازی میگرفت من چه تلخ این بازی بی انتها را باختم گرچه سازت همنوا با ساز من هرگز نشد باز اما من برایت این نوا...
  15. hamedinia_m51

    كوي دوست

    دوش یادت بر سرم زد ناگهان جسم و روحم رفت یکجا ناگهان عقل و هوشم را ببرد از این جهان در خماری بودم اندر کوی تو کور سویی دیدم از گیسوی تو من سلامی دادمت از عمق جان صبر کردم ...... نه نیامد یک کلام خوابِ من ....... رویای من ........ گر تو نمی خواهی مرا... گوش کن حرف مرا خود ندانی... جان من را سوختی...
  16. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    با توام ، با تو که دستت دست دنیا ساز رنجه با توام با تو که بغضت معنی آواز رنجه اگه یخ باد ستمگر پی قتل عام برگه اگه این باغ برهنه باغ تاراج تگرگه اگه بی پناهی گل رنگ بی پناهی ماست دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست رو تن سخت درختا بنویس و دوباره بنویس که شکست یک شقایق...
  17. hamedinia_m51

    وقتی تو شب گم می شدم هم خونه خواب گل می دید همسایه از خوشه ی خواب سبد سبد خنده می چید...

    وقتی تو شب گم می شدم هم خونه خواب گل می دید همسایه از خوشه ی خواب سبد سبد خنده می چید وقتی تو شب گم می شدم ستاره شب شکن نبود میون این شب زده ها هیشکی به فکر من نبود آواز خون کوچه ها شعراشو از یاد برده بود چراغا خوابیده بودن شعله شونو باد برده بود آخ اگه شب شیشه ای بود...
  18. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    هنوز زود بود براي تنهايي . . . بي كسي . . . آواره گي . . . و براي سرگرداني ام . . . مگر چند بهار را ديده بودم ؟ ؟ ؟ ! ! ! كه سرنوشت خزان زندگي را برايم نمايان كرد . . . . . . . .
  19. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    نفهمیدی چه می گویم ندانستی چه می خواهم گمان کردی که چون از عشق می گویم نیاز پیکرم را در تو می جویم تو فکر کردی که عشق جز خواهش تن نیست و جز این آرزو در باطن من نیست نفهمیدی! نفهمیدی! که این افکار در من نیست!! و عشق آن واژه پاکیست برای من... که بی تو معنی تنهایی مطلق برای دستهای من... برای...
  20. hamedinia_m51

    كوي دوست

    یادت ای دوست بخیر.... بهترینم خوبی؟؟؟ روزگارت شیرین و دماغت چاق است؟؟؟ خبری نیست زتو! یادی از یار نکردن،بی وفا رسم شده؟ نکند خاطرت از شکوه من خسته شود! دل من می خواهد که بدانی بی تو دلم اندازه دنیا تنگ است.... یادت ای دوست بخیر می سپارم همه زندگیت را به خدا که چو آیینه زلال همچو دریا آرام...
بالا