نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    چه قدر سخت است سال های سال به انتظارت باریدن همچو باران از سر ابر از ته دل ...
  2. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    فکر رفتن و نموندن ، من یه عمری تو سرم بود شوق پرواز توی ابرا ، من همیشه تو پرم بود تا که اومدی تو از راه ، قصه گفتی از یه دنیا زورقاش همه طلایی ، دست دختراش حنایی تیغ آفتابش طلایی ، صدای آبش لالایی پهلووناش مثل رستم ، گل دشتاش گل مریم زندگیمو دادی بر باد ، تو با شیرینی حرفات چشم بسته پای خسته ،...
  3. hamedinia_m51

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    سکوت از هر طرف جاری ، هوای خانه تاریک است میان زندگی با مرگ ، پل ویرون و باریک است مرا دریاب پیش ازمرگ ، که مرگم سخت نزدیک است فقط یک چهره خسته م میان چارچوب قاب به مرگم یک نفس مانده ، در این فرصت مرا دریاب عبور لحظه های عمر، دلیل پیری من نیست فرار از من که تو هستم ، مگر در خود شکستن نیست من...
  4. hamedinia_m51

    آرامش...

    حس داشتنت یه آن بود ، عمر یک لحظه ی کوتاه عمر کوتاه یه لبخند ، فرصت یک نفس و آه اگه صد سال تو رو داشتم ، برام انگار یه نفس بود با تو آسمون و داشتم ، اگه خونه ام یه قفس بود لحظه های بودنه تو ، اگه زود بود یا اگه دیر معنی یه لحظه می داد ، لحظه ی عبور یک تیر بودنت شروع یک زخم ، از عبور لحظه ها بود...
  5. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    از اونور شبای خیس ، از اونور پنجره ها از همه ذرات زمین ، از همه حنجره ها یکی به شکل خود من ، همیشه دنبال منه از همه جای همه جا ، اسم منو داد می زنه اون که محبت هنوزم براش هوای نفسه مرگمو باور نداره ، می خواد به دادم برسه اون که هنوز سنگ نشده ، همون من ساده دله همون دهاتی نجیب ، نه این من بی...
  6. hamedinia_m51

    شعر نو

    هنوز هم در انتظارت پشت پنجره ميشينم تا كه شايد سايه تو روزي در خم كوچه ببينم هنوزم در انتظاره پشت پنجره ميشينم تا كه شايد سايه تو روزي در خم كوچه ببينم چشم من اسير قاب سرده اين پنجره ها شد دنبال اوني كه رفت و تو غبار جاده گم شد آسمون داره مي باره رو سياه پشت شيشه در كمين نشسته خورشيد چادر ابر...
  7. hamedinia_m51

    رفتن...

    من خراب دل خویشم ، نه خراب ** دیگر این منم ، این که گشودست به من تیغه خنجر دشمنم نیست ، منم ، این که تبر می زند از خشم تا که از ریشه بیفتم به یکی ضربه دیگر این همان لحظه تلخ است که به صحرا بزند عقل عشق چون جغد کشد پر، روی ویرانه باور ناجوانمردترین همسفری ای من عاشق هیچ راه سفری را نرساندیم به...
  8. hamedinia_m51

    گریه کن ای دل..........

    مثل شمع نيمه‌جون ، داره مي‌سوزه تنم كسي باور نداره ، اين تن خسته منم خيره مونده به افق ، چشم انتظار من هم‌زبون شعله‌هاست ، داد من ، هوار من قصه زندگي من ، قصه ماه و پلنگ قصه رفتن و موندن ، قصه شيشه و سنگ شب به پایان نرسونده ، شعله آخر من صبح صادق ندميده ، روي خاكستر من شعله از سرم گذشت ، آشنايي...
  9. hamedinia_m51

    آرامش...

    ای همه آرامشم از تو پریشانت نبینم چون شب خاکستری سر در گریبانت نبینم ای تو در چشمان من یک پنجره لبخند شادی همچو ابر سوگوار این گونه گریانت نبینم ای پر از شوق رهایی رفته تا اوج ستاره در میان کوچه ها افتان و خیزانت نبینم مرغک عاشق کجا شد تور آواز قشنگت در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبینم تکیه...
  10. hamedinia_m51

    ثانیه های خاکستری...

    خسته و در به در شهر غمم ، شبم از هر جي شبه سياه تره زندگي زندون سرد كينه هاست ، رو دلم زخم هزار تا خنجره چي مي شد اون دستاي كوچيك و گرم ، رو سرم دست نوازش مي كشيد بستر تنهايي و سرد منو ، بوسه گرمي به اتش ميكشيد چي ميشى تو خونه كوچيك من ، غنجه هاي گل غم وا نمي شد چي ميشد هيكسي تنهام نمي ذاشت ، جز...
  11. hamedinia_m51

    دیر آمدی! خیلی دیر...

    می شد از بودن تو عالمی ترانه ساخت کهنه ها رو تازه کرد از تو يک بهانه ساخت با تو می شد که صدام همه جارو پر کنه تا قيامت اسم ما قصه ها رو پر کنه اما خيلی دير دونستم تو فقط عروسکی کور و کر بازيچه ی باد مثل يک بادبادکی دل سپردن به عروسک منو گم کرد تو خودم تو رو خيلی دير شناختم وقتی که تموم شدم نه...
بالا