نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    امشب را تا سحر بیدار خواهم ماند به تو فکر میکنم به تو که آمدن و رفتنت مثل یه خواب بیش نبود یا شاید یه کابوس تا به خود آمدم جدایی در ما نفوذ کرده بود فراق از من نبود این شکستن پیمان از تو بی وفا بود چقدر ساده فریب میزنی دلم برایت میسوزد روزی از همین روزها شاید در سایه پشت سر روز انتقام...
  2. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    پس شاخه های یاس و مریم فرق دارند؟! آری، اگر بسیار، اگر کم فرق دارند شادم تصور می کنی وقتی ندانی لبخندهای شادی و غم فرق دارند برعکس می گردم طواف خانه ات را دیوانه ها...
  3. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    نمی شود که تو باشی، به مهربانی مهتاب در آن زمان که روح دردمند ولگردم بستری می جوید بالینی می خواهد تا شاید دمی بیاساید نمی شود که تو باشی به مهربانی مهتاب و این روح دردمند ولگرد باز هم کوله را زمین نگذارد و سر را بر زانوی مهربانی تو نمی شود که تو باشی و شعر هم باشد نمی شود که تو باشی، ترانه هم...
  4. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    شب را تا صبح مهمان کوچه های بارانی خواهم بود و برگ برگ دفتر غمگينم را در باران خواهد شست آنگاه شعر تازه ام را که شعر شعر هايم خواهد بود با دست های شاعرانه تو بر دفتری که خا ليست خواهم نوشت... ای نام تو تغزل ديرينم در باران!! يک شب هوای گريه يک شب هوای فرياد امشب دلم هوای تو کرده است.....
  5. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    سرشت باران زندگي،يك لبخند،يك احساس در نگاهي روشن ازفراسوي افق،تا ته آينه هاست زندگي باصداقت،باشوق با تپشهاي دو نبض عاشق همدل و همراه است زندگي بركه اي از شاديهاست كه چنان معني زيباي شفق،بي همتاست ودر اين بركه نور ،ماهي قرمز عشق باسرشت باران ،هم بازي،هم پيماست
  6. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    آه دنيا ؛ دنياي عجيبي داريم !! اگه گريه كني ميگن كم آوردي ، اگه بخندي ميگن ديوانه است ! اگه دل ببندي تنهات مي گذارن . اگه عاشقي بشي دلت رو ميشكنن. با اين حال بايد لحظه اي را گريست و دمي را خنديد ؛ ساعتي را دل بست و.... عمري عاشقانه زيست
  7. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    رنجاندمت ببخش خودم سیرم از خودم حتی ببین چه فاصله می گیرم از خودم یک پرسه بدون هدف یک دروغ محض تعبیر مردم ار من و تفسیرم از خودم مردم هنوز پشت سرم حرف می زنند از عشق تو که کرده زمینگیرم از خودم با یک سبد نگاه پر از اشتهای سیب در خلسه ایی همیشه نمک گیرم از خودم تقدیر ما حکایت کوه است و آبشار تو...
  8. hamedinia_m51

    رفتن...

    آن لحظه های ساده ناب زود رفت آن روزهای پر ز تب و تاب زود رفت شبهای خوب گم شدن ماه پشت ابر تکلیفهای شب ، شب مهتاب زود رفت آن مشقهای خط زده و نمره های بیست آن صبحهای چشم پر از خواب زود رفت هر صبح چهار گوشه ی منزل به هم زدن در جستجوی لنگه ی جوراب زود رفت سارا تمام خاطره ی هفت سالگی مانند یک مسافر...
  9. hamedinia_m51

    سلام ، خوبيد ؟متن وعكس بسيار زيبا وپرمعنائي بود ممنون

    سلام ، خوبيد ؟متن وعكس بسيار زيبا وپرمعنائي بود ممنون
  10. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  11. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  12. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  13. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  14. hamedinia_m51

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    شیطان را که آفرید ...؟ به نام او که تنها , خداست آیا شیطان وجود دارد؟ آیا خدا شیطان را خلق کرد؟! استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به چالش ذهنی کشاند... آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟ شاگردی با قاطعیت پاسخ داد: "بله او خلق کرد" استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"...
  15. hamedinia_m51

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    درآغاز هیچ نبود،کلمه بود وآن کلمه خدا بود
  16. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    بنويس نامه نويس حرفای خوب خوب بنويس بنويس وقتی تو نيستی ديگه انگار چيزی نيس اگه خندش ميگيره گريه مو از سر بنويس بنويس نامه نويس بنويس خواستنم از جنس گله ابريشمه بنويس پاکی من ،پاکی نور و شبنمه همه دوست داشتنمو نقطه به نقطه بنويس بنويس قصه زياده ،ولی کاغذم کمه بنویس نامه نویس بنويس خواستن من...
  17. hamedinia_m51

    رد پای احساس ...

    من اینگونه نبودم. من سرکش بودم .من جوان بودم من عاشق بودم. همه جا را بر هم می زدم تا رام شدگان رم کنند. هر جا پا می گذاشتم، نوای عشق را یادآوری می کردم و به خفتگان آن را می آموختم. آنقدر جنب و جوش داشتم که گاهی احساس می کردم پرواز می کنم. آنقدر بصیرت داشتم که هنگام خروش موجها خدا را می...
  18. hamedinia_m51

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    پرودگارا ، خداوندا تو را قسم میدهم به هفت آسمانت ، پاکی و معصومیت کبوترانت ، به شقایقهای دشتهای بیکرانت ، تو را قسم میدهم به ستاره های کهکشانت ، به دریاهای جاودان و به آبهای جاری و روانت ، تو را قسم می دهم به برگهای پریشان حال خزانت ، که قلبمان مشکن ، اشکمان مریز و آباد کن دلهایمان ، غرق...
  19. hamedinia_m51

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    وشبنم خاطره هایم چه زود در صبح غم انگیزی تبخیر شد. انگاه که اور ا در حال نجوایی دیدم سرد وسنگین ، همه از روزمرگی می گفت و زمینی سرد ونفس گیر وشروع به پر پر زدن کرد دل شیشه ایم وقطره اشکی از گوشه چشمانم ارام به صورتم دوید ولی جزخدای مهربان و فرشتگانش کسی او را ندید. *** واز ارامگاهم به بیرون...
  20. hamedinia_m51

    کوچه های تنهایی

    ناآشنا باز هم قلبی به پایم افتاد باز هم چشمی به رویم خیره شد باز هم در گیرودار يک نبرد عشق من بر قلب سردی چیره شد باز هم از چشمه لب های من تشنه ای سیراب شد، سیراب شد باز هم در بستر آغوش من رهروی در خواب شد، در خواب شد بر دو چشمش ديده می دوزم به ناز خود نمی دانم چه می جويم در او عاشقی...
بالا