نتایح جستجو

  1. hamedinia_m51

    دلم برای خودم تنگ میشود...

    ببین چگونه من ز ترس روزهای بعدتر روزهای رو به رو روزهای سردتر روزهای حال را ز یاد برده ام ببین چگونه پیش تر ز مرگ مرده ام !
  2. hamedinia_m51

    مرسي خيلي خيلي زيبا بود .

    مرسي خيلي خيلي زيبا بود .
  3. hamedinia_m51

    گفتگوهای تنهایی

    من به تنهايي باغ بعد يك خواب زمستاني مي انديشم و به گلهاي فرو خفته به دامان سكوت من به يك كوچه گيج ....گيج از عطر اقاقي ها مي انديشم و به يك زمزمه عابر مست كه ز تنهايي خود نا شاد است من به دلتنگي شبهاي ملول و تهي ماندن خود از شادي باز مي انديشم ......باز مي انديشم ذهنم از خاطره ها...
  4. hamedinia_m51

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و...

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و به جای او نفس می کشم راه می روم غدا می خورم می خوابم و... چه اشتباه دل انگیزی...
  5. hamedinia_m51

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و...

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و به جای او نفس می کشم راه می روم غدا می خورم می خوابم و... چه اشتباه دل انگیزی...
  6. hamedinia_m51

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و...

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و به جای او نفس می کشم راه می روم غدا می خورم می خوابم و... چه اشتباه دل انگیزی...
  7. hamedinia_m51

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و...

    نه امپراطورم و نه ستاره ای در مشت دارم اما خودم را با کسی که خیلی خوشبخت است اشتباه گرفته ام و به جای او نفس می کشم راه می روم غدا می خورم می خوابم و... چه اشتباه دل انگیزی...
  8. hamedinia_m51

    من با تو تنها نیستم.

    من که به روی خودم نمی آورم٬ گاهی به جای همه ی تنهایی ها لبخند تلخی می زنم که مثلاْ‌خدا هست و... لابد اتفاقی خواهد افتاد... انگار نه انگار که اتفاقها سالهاست که فریبت داده اند انگار نه انگار که ترانه های «دوستت دارم»٬ تنها لبخندی گذرا شده است بر دهان کسانی که می خواهند چیز های دیگری...
  9. hamedinia_m51

    [IMG] سلام ، خوبيد شما ؟

    [IMG] سلام ، خوبيد شما ؟
  10. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  11. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  12. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  13. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  14. hamedinia_m51

    [IMG]

    [IMG]
  15. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    سفر کردم که از عشقت جدا شم ، دلم می خواست دیگه عاشق نباشم ولی عشقت تو قلبم موند و ای وای، دل دیوونم و سوزوند و ای وای هنوزم عاشقم رسوای مرگم مثل پروانه ها دورت می گردم سفر کردم که از یادم بری دیدم نمی شه آخه عشق یه عاشق با ندیدن کم نمی شه غم دورازتو موندن، یه بی بال و پرم کرد نرفت از...
  16. hamedinia_m51

    چقدر دوری از جاده هایی که مرا به آینده می برند و ترن هایی که مرا به گذشته می کوچانند این چندپله...

    چقدر دوری از جاده هایی که مرا به آینده می برند و ترن هایی که مرا به گذشته می کوچانند این چندپله ی آخر را بدو که دست هایم منتظرند...
  17. hamedinia_m51

    چقدر دوری از جاده هایی که مرا به آینده می برند و ترن هایی که مرا به گذشته می کوچانند این چندپله...

    چقدر دوری از جاده هایی که مرا به آینده می برند و ترن هایی که مرا به گذشته می کوچانند این چندپله ی آخر را بدو که دست هایم منتظرند
  18. hamedinia_m51

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    قصه از شادی ماست ؛ اری از رنـــج غم است ، بی شک از خوبی هاست. راویش کیست ؟! کجاست ؟ شایدش بی هنر است ، یا که شاید در خواب ؛ یا که وی بی خبر است : که چنین بر در و دیوار وجود ... رنج و غم ، مرگ سرود ؛ مهمان است ؛ میزبان کیست ؟! کجاست !؟ شاید او من باشم ؛ یا شما یا خود ما ! چه بسا صاحب این...
  19. hamedinia_m51

    آره بارون مي اومد خوب يادمه ...

    تو را اي عشق ناميرا غم زيبا ، خداحافظ طلوع ياس در قلب شب خارا ، خداحافظ تو شاليزار ... يک کلبه درون سينه ي جنگل هواي ناب باراني ... چه سود اما ؟ ... خداحافظ تو را از خويش راندم من ، ولي سوگند بر باران " من " و " تو " اي نسيم آسا ، نمي شد " ما " ... خداحافظ نگاه آسمان بودي به اين شبگير دل خسته...
  20. hamedinia_m51

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    یه شب خوب تو اسمون یه ستاره بود چشمک زنون خندید و گفت کنارتم تا اخرش تا پای جون ستاره ی قشنگی بود ارومو ناز و مهربون ستاره شد عشق منو منم شدم عاشق اون اما زیاد طول نکشید عشق منوستاره جون ابره اومد ستارمو دزدید و برد نا مهربون حالاشبا به یاد اون زول میزنم به اسمون دلم می خواد داد بزنم اخه این...
بالا