نتایح جستجو

  1. شهرآفتابی

    آره باز شد ویه مطلب هم وزن روح من وفریاد سکوت های این ایام من که چون رنگ سکوت دارن هیچ کس ندای...

    آره باز شد ویه مطلب هم وزن روح من وفریاد سکوت های این ایام من که چون رنگ سکوت دارن هیچ کس ندای آن فریادها را نمی شوند!!!...
  2. شهرآفتابی

    همه این درد های که اطرافه مونو گرفته... واقعا خودم تو زندگی به اون صورت سختی نکشیدم اما درد...

    همه این درد های که اطرافه مونو گرفته... واقعا خودم تو زندگی به اون صورت سختی نکشیدم اما درد وسختی خیلی ها رو دیدم واین از درد کشیدن خودم هم بیشتر درد داره.... بگذریم وگرنه میان ف*ی*ل*تر مون میکنن:D همیشه میگفتن تا درد نداشته باشه نمیتونی شعر بگی واقعا همینطوریه!...
  3. شهرآفتابی

    درد زیاد شده از درد زیاد از مهندسی کامپیوتری کردن زدم تو شعر نوشتن دکتر جان!!...:cry: [IMG]

    درد زیاد شده از درد زیاد از مهندسی کامپیوتری کردن زدم تو شعر نوشتن دکتر جان!!...:cry: [IMG]
  4. شهرآفتابی

    کلا مشکل دارن !.... [IMG]

    کلا مشکل دارن !.... [IMG]
  5. شهرآفتابی

    راستی اصلا چرا سایت رو فی**تر کردن؟ شما خبر داری ؟ چرا نمی تونیدباhttpsبیاد سرعتش مثل همون حالت...

    راستی اصلا چرا سایت رو فی**تر کردن؟ شما خبر داری ؟ چرا نمی تونیدباhttpsبیاد سرعتش مثل همون حالت httpهستش...
  6. شهرآفتابی

    من با حالتhttps آومدم ... سرعتش بده؟

    من با حالتhttps آومدم ... سرعتش بده؟
  7. شهرآفتابی

    چرا شکلک نداری ؟پس چطور من دارم؟ مگه با ف*ی*ل*تر شکن آومدی؟

    چرا شکلک نداری ؟پس چطور من دارم؟ مگه با ف*ی*ل*تر شکن آومدی؟
  8. شهرآفتابی

    یه مدت دیگه درایو های کامپیوترهای خودمون رو هم ف*ی*ل*تر می کنن:D توصیفت از عکس هم قشنگ بودممنون...

    یه مدت دیگه درایو های کامپیوترهای خودمون رو هم ف*ی*ل*تر می کنن:D توصیفت از عکس هم قشنگ بودممنون منم خوبم شکر:smile:
  9. شهرآفتابی

    دکتر جان خوبید؟ این چی فرستادید؟میگه not found

    دکتر جان خوبید؟ این چی فرستادید؟میگه not found
  10. شهرآفتابی

    سلام مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون...

    سلام مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک...
  11. شهرآفتابی

    دکتر جان من دیگه باید برم خوشحال شدم به خاطر بودن دوبارتون واینکه خوبید:smile: روزهـاسـت...

    دکتر جان من دیگه باید برم خوشحال شدم به خاطر بودن دوبارتون واینکه خوبید:smile: روزهـاسـت پـرنـده کـوچـک دلـم شـوق پـرواز بـه سـردارد شـوق گـشـایـش بـال درآسـمـان دل یـار دارد روزهـاسـت قـنـاری...
  12. شهرآفتابی

    ممنون خوبم :smile: آره خیلی قشنگ بود...

    ممنون خوبم :smile: آره خیلی قشنگ بود...
  13. شهرآفتابی

    سلام دکتر جان خوبید؟ چگونه زیبایی تو را روی کاغذ بیاورم ...؟با قلمی که احساس ندارد... . به...

    سلام دکتر جان خوبید؟ چگونه زیبایی تو را روی کاغذ بیاورم ...؟با قلمی که احساس ندارد... . به عشق......؟ آری ... با عشقم به قلم حس می دهم... . به نام خدا... . شروع می کنم... وای خدایم... از کجا شروع کنم... ! آه... از قلب پر مهرت... آرام آرام...با هر تپش...احساسم را به قلم می سپارم...! حال...
  14. شهرآفتابی

    دکتر جان امشب من آمدم شما نبودید:D [IMG]

    دکتر جان امشب من آمدم شما نبودید:D [IMG]
  15. شهرآفتابی

    کدام موقعیت بدتر است؟

    اگه منظور از این عکس خیانت باشه بدترین اتفاق ممکن برا یه شخص خیانت تزدیکترین آدم زندگی و وجودشه واین هزار بار از مرگ بدتره...
  16. شهرآفتابی

    به نظر شما دلایل کم سوادی و کم اطلاع بودن مهندسان امروز ما چیست ؟؟؟؟

    سلام همه حرفاتون کاملا تایید میشه کاملا موافقم علاوه بر دانشگاه کلا آموزش از پایه وابتدا مشکل بنیادی داری وخود ما دانشجویان هم کم کاری میکنم یاهمون تنبلی...
  17. شهرآفتابی

    .......زندگی یعنی زندگی......

    قشنگ بود خیلیم خوندنی وکارآمد تشکر بسیار:gol:
  18. شهرآفتابی

    آنگاه ک با او نخواهی ماند

    نـمـی دانـم بـادل بـگـریـم یـانـه نـمـی دانـم بـادل بـگویـم یـانـه نـمـی دانـم بـادل بـخـنـدم یـانـه نـمـی دانـم بـادل فـریـادزنـم یـانـه آمـدقـطـره اشـکـی ازچـشـم پـایـیـن دانـسـتـم بـادل بـایـدبـگـریـم چـشـم بـگـذار دل بـبـارد بـرایـن روزها شـایـدبـشـویـدقـطـره ای از ایـن انـدوه ها...
  19. شهرآفتابی

    [IMG] درنسیم های این روزها نمی بینم رد پای نگاهت را! چشمانت را بسته ای؟ زندانی کرده ای نگاهم را...

    [IMG] درنسیم های این روزها نمی بینم رد پای نگاهت را! چشمانت را بسته ای؟ زندانی کرده ای نگاهم را ،میدانی که من در چشمان توست تمام بودنم دیگر در گرمای آفتاب حس نمی کنم گرمای دستانت را ... دستانت رامشت کرده ای؟ پس چرا هنوز دستانم را پس ندادی؟ این روزا حس می کنم اسیرم در قلبت را بسته...
  20. شهرآفتابی

    [IMG]

    [IMG]
بالا